خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1366/ کتاب «دفاع و سیاست»
سهشنبه 2 تیر | 26 شوال 1407 23 ژوئن 1987
ساعت شش و ربع به مجلس رسیدم. در جلسه علنی، قبل از دستور درباره عملیات نصر 4 و شورای امنیت و شهادت امام صادق(ع) و شهادت ]دکتر مصطفی[ چمران صحبت کوتاهی کردم.
ساعت نه و نیم به دفترم آمدم. آقای ]ابراهیم[ سنجقی آمد. گزارش وضع جبهه را داد. آقای ]فریدون[ مهدینژاد همراه با هیأت مرکزی یکی از گروه های مجاهد لبنان آمدند. گزارشی از وضع خودشان دادند و نمونههای جالبی از امداد غیبی در عملیات خود گفتند. به آنها دو هزار دلار پول و پنج نیم سکه بهار آزادی دادم.
ظهر آقای ]اصغر[ ابراهیمی مسئول متروی تهران آمد. گزارش پیشرفت کار و نیازها را داد و آمادگی برای ساختن تونل زیر کارون را اعلام کرد. عصر به جلسه شورایعالی انقلاب فرهنگی رفتم. اسلامی کردن چهره دانشگاهها مطرح بود. مهدی آمد و برای انجام سی تی اسکن پول خواست. هنگام کوهنوردی، از کوه پرت شده و گفتهاند سه مهره کمرش ترک خورده است.
شب ]جلسه[ شورای ]جامعه[ روحانیت مبارز ]تهران[ در دفتر من بود. درباره بهائیها بحث شد. به نظر رسید، اگر سیاستی به ترتیب زیر در مورد آنها داشته باشیم، خوب است: 1- اسم آنها را به عنوان بهائی در اسناد رسمی ثبت نکنند و جای مذهب را در ستون مربوط خالی بگذارند. 2- به آنها حق استفاده از مواهب معمولی زندگی اجتماعی را بدهیم. 3- به کارهای دولتی و سمت های مهم دیگر وارد نشوند. 4 - اگر میخواهند به خارج ]از کشور[ بروند، اجازه رفتن بدهیم.
در جبهه، برخوردهای پراکنده داشتهایم. شب در مجلس خوابیدم.