خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1366/ کتاب «دفاع و سیاست»
پنجشنبه 28 خرداد | 21 شوال 1407 18 ژوئن 1987
بعد از نماز تا هنگام شروع جلسه در دفترم کار کردم. کمی تب داشتم. در جلسه علنی تا ساعت ده ماندم. بعد ازتنفس به دفترم آمدم. سرهنگ جمالی اطلاع داد که دیشب عملیات ارتش در ارتفاعات نزدیک زبیدات انجام شده و تمام اهداف را گرفتهاند، ولی پاتک دشمن شدید است.
ظهر آقای حسنی سعدی ]فرمانده نیروی زمینی ارتش[ اطلاع داد که عراقی ها مواضع از دست داده را پس گرفتهاند، به جز یک نقطه که مانده است و حدود شصت اسیر از عراقیها گرفتهاند؛ متأسف شدم. با اینکه با غافلگیری کامل به اهداف رسیدهاند، به این آسانی پس دادهاند. با آقای روحانی برای تبلیغات آن مذاکره شد. قرار شد به نام نصر اعلام شود. تبلیغات عملیات فتح 6 انجام شد.
ظهر ]آقای محمود موحدی[ سفیر جدیدمان در برزیل برای مشورت و خداحافظی آمد. عصر آقای ]سیدمحمدباقر[ حکیم ]رئیس مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق[ آمد. مطابق معمول مقداری گله داشت. درباره استفاده از کردهای مهاجر بحث شد.
در جلسه شورایعالی دفاع شرکت کردم. پس از جلسه، آقای محسن رضایی برنامه آینده جنگ را توضیح داد. خبر کودتای بدون خونریزی از شارجه رسید؛ سلطان موافق ایران را کنار گذاشتهاند.
آقای ]محمدی[ ریشهری ]وزیر اطلاعات[ و آقای ]علی محمد[ بشارتی ]قائم مقام وزیر امور خارجه[ درباره جلوگیری از سفر آخرین دیپلمات انگلیسی مشورت کردند. مصاحبه رادیو - تلویزیونی کردم و به خانه آمدم.