یکشنبه 23 اسفند | 24 رجب 1408 12 مارس 1988
ساعت پنج صبح با صدای بلندگوی قرارگاه بیدار شدم. بعد از نماز صبح آقای سنجقی اطلاع داد که حدود دو بامداد درگیری آغاز شده و اکثریت اهداف مرحله اول تامین شده است. با آقای محسن رضایی تلفنی صحبت کردم؛ راضی است و میگوید 90 درصد اهداف این مرحله به دست آمده است. قرار شد با پیک، ریز اخبار را بفرستند.
بعد از صبحانه برای کوه نوردی به ارتفاعات رفتیم. آقای امیدخدا فیلمبرداری می کرد. صدای غرش توپ ها از جبهه به گوش میرسید. در منطقه هوا ابری و مانع مزاحمت هواپیماهای دشمن بود. هنوز هاگ ما فعال نشده است. مهندسی سایت سازی عقب است. مهدی و من در اثر لیز خوردن به زمین خوردیم. هم خسته شدیم و هم تشنه؛ برای رفع تشنگی از برف و یخ استفاده کردم. ماشینها آمدند و ما را به قرارگاه برگرداندند.
پیک از قرارگاه خط مقدم آمد و جزئیات را آورد. دشمن غافلگیر شده و عجیب است با این همه نیرو و امکانات که به منطقه آوردهایم، با آلودگی محیط کردستان، نفهمیدهاند. شاید دشمن نقطه حمله احتمالی ارتش را مهمتر میداند و احتمال فریب میدهد.
قرار شد بخشی از این مرحله را به نام ظفر 7 معرفی کنیم که دشمن کمتر حساس شود. برای ایجاد جاده برای رساندن نیرو و امکانات برای ادامه حمله فرصتی لازم داریم. شکرخدا ، هوا از ظهر ابری شد.
نگران حملات هوایی بودیم. چون سایت هاگ هنوز فعال نشده است. سرهنگ جمالی [جانشین فرمانده نیروی زمینی ارتش] آمد. برنامه کار ارتش را گفت. مبهوت موفقیتهای سپاه است. مهندسی عقب است.
فرماندهان لشکر سیدالشهداء(ع) آمدند و توضیحاتی دادند. عصر رفتیم و بخشی از اطراف دریاچه مریوان - از جمله پلاژهای سابق را که اکنون در اختیار لشکر 26 سنندج است - و روستای «نی» در ساحل دریاچه دیدیم.
مسئول اطلاعات سپاه آمد. از تداخل وظایف با وزارت اطلاعات گفت. مسئول تیپ امام صادق(ع) آمد. برای نظم بیشتر حضور روحانیت در جبهه استمداد کرد. خبر رسید که عراق دوباره با زدن موشک به تهران، جنگ شهرها را آغاز کرده است. انتظار هم داشتیم که با شروع عملیات چنین شود. دستور مقابله به مثل داده شد و آتش بس جنگ شهرها شکسته شد.