خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1366/ کتاب «دفاع و سیاست»
پنجشنبه 13 اسفند | 14 رجب 1408 2 مارس 1988
بعد از نماز و صبحانه به سوی تهران حرکت کردیم. برف و باران میبارید. از کنار دریاچه مریوان گذشتیم. در شهر مریوان گشتی زدیم. شهر با صفایی است اما آثار خرابی بمباران خیلی زیاد دیده می شد. نزدیک مرز عراق است. مردم با اطلاع از عملیات آینده، شهر را خلوت کردهاند. ساعت یازده به سنندج رسیدیم. جاده کوهستانی و خوش منظره ولی خراب و پر پیچ و خم است.
بیرون سنندج، اتومبیل تویوتا را با بنز سواری عوض کردیم. آقامحمدی همراهمان بود و در راه همدان، توضیحات کافی داد و ساعت یک بعد از ظهر به همدان رسیدیم. ناهار و نماز در مهمانسرای استانداری بودیم. سپس همراه استاندار، شهردار، مدیر کل ارشاد و آقامحمدی به سوی غار علی صدر رفتیم. زیر زمین، غار وسیعی با کانالهای متعدد و آب تمیز و آهکی است. توریست زیادی به آنجا می آید و قابل توسعه است. ساعتی با قایق روی آب گشت زدیم. خیلی جاذبه دارد.
برف شدیدی میبارید. به سوی تهران حرکت کردیم. شب نزدیک بود در گردنه آوج در برف و سرما بمانیم، ولی به خیر گذشت. ساعت یک بامداد به منزل رسیدم. بچهها از ترس موشکهای عراق، در طبقه پائین خوابیده بودند. من هم پائین خوابیدم. امروز عراق شرارت نداشته است. ما هم دستور توقف شهر زنی دادیم.