پنجشنبه 29 بهمن | 29 جمادی الثانی 1408 18 فوریه 1988
اول طلوع فجر، به دنبال رؤیای هول انگیزی بیدار شدم. در رؤیا دیدم که بخشی در بدنم از من جدا است و با کاردی با دست راستم، دست چپم را از نقطه مچ بریدم و جدا کردم و درهمان حال توجه داشتم چون روح ندارد، درد هم ندارد؛ گویا آن را برای استفاده تغذیه، تعبیرهایی به ذهنم میرسید. دعا کردم که خداوند به خیر بگرداند.
به مجلس آمدم. در گزارشها مطلب مهمی نبود. صبحانه خوردم. قبل از دستور به [29 بهمن] سالگرد قیام مردم تبریز [در سال 1356] و فاجعه سقوط هواپیمای حامل نمایندگان مجلس با موشک صدامیان پرداختم. تا ساعت ده و نیم در مجلس بودم. در تنفس برای اعضای سمینار تغییر نظام آموزشی، بعد از شنیدن گزارش آنها صحبت کردم.
آقای [غلامعباس] زائری برای امور مجلس آمد. [آقای محمد جواد ایروانی] وزیر دارائی و [آقای مجید قاسمی] رئیس بانک مرکزی، برای گزارش وضع ارزی و توجیه تاخیر در پرداخت ارز دفاعی آمدند. عصر آقای ضیغمی از جزیره خارک آمد. پیشنهادی برای بهتر کردن دفاع آن جزیره داشت. در جلسه شورایعالی دفاع شرکت کردم. مسأله مهمی نداشت.
اول شب فرمانده نزاجا [= نیروی زمینی ارتش] برای استمداد و نیازها و گزارش برنامه عملیات آمد. اخوی محمود و [حسین] شیخالاسلام [معاون سیاسی وزارت امور خارجه] آمدند؛ درباره گروگان آلمانی در لبنان صحبت شد. تا ساعت هشت و نیم شب در دفترم کار کردم. محسن آمد و برای کارهایش در امور صنعت موشک مشورت کرد.