خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی/ سال 1366/ کتاب «دفاع و سیاست»

خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی/ سال 1366/ کتاب «دفاع و سیاست»

  • پنجشنبه ۲۴ دی ۱۳۶۶

 

پنجشنبه 24 دی  |    23 جمادی الاول 1408             14 ژانویه 1988

                  

پیش از طلوع فجر، خواب وحشتناکی دیدم. در خواب ناله می کردم. عفت بیدارم کرد. یادم آمد که خواب می‌دیدم در روستای بهرمان، به تنهائی از کوچه کنار باغ مسجد، جایی که در بچگی به ما می‌گفتند جن دارد، عبور می‌کردم. قیافه مهیبی از دور پیدا شد که در عالم خواب تصور داشتم جن است. از کنارم عبور کرد و مقداری دورتر، به سوی من برگشت و من ترسیدم. دیگر خواب نرفتم.

بعد از نماز صبح به مجلس رفتم. در جلسه علنی خیلی نماندم. [دکتر محمد فرهادی] وزیر فرهنگ و آموزش عالی می‌خواست به جای آقای رئیس جمهور برای دادن جوائز مبتکران، به دانشگاه بروم؛ به علل خاصی نرفتم. تا شب در دفترم ماندم. هیأتی که برای نظر دادن درباره واگذاری امکانات اضافی ارتش به سپاه برای جنگ تعیین کرده‌ایم، آمدند. آنها گزارش سفر به استان های کردستان و آذربایجان شرقی را دادند. تصمیم گرفته‌اند چند نقطه از پادگان ها را برای مدت شش ماه به سپاه واگذار کنند.

آقای [علیرضا] سالاری سفیرمان در بلژیک آمد. درباره امکانات معامله با کشورهای عضو بازار مشترک [اروپا]  و مشکل ایرانی هایی که از بلژیک هم تابعیت گرفته‌اند، گفت. ظهر آقای [سعید] رجائی خراسانی [نماینده دایم ایران در سازمان ملل] آمد. درباره نامزدی برای نمایندگی صحبت کرد و نمونه‌ای از مذاکره‌اش با آمریکایی‌ها را داد و اجازه خواست که ادامه دهد.

عصر [آقای محمد سعیدی کیا] وزیر و مدیران دیگر وزارت راه و ترابری آمدند. برای آنها صحبت کردم. از مجله زن روز آمدند و  مصاحبه‌ای انجام دادند. اول شب آقای قادری [نماینده پیرانشهر] برای گزارش عملیات ظفر 5 و نیازهای بارزانی‌ها آمد. آقای -محسن رضایی اطلاع داد که امشب عملیات در جبهه بالا انجام می‌شود.