خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی/ سال 1366/ کتاب «دفاع و سیاست»

خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی/ سال 1366/ کتاب «دفاع و سیاست»

  • سه شنبه ۳ آذر ۱۳۶۶


سه‌شنبه 3 آذر | 2 ربیع الثانی 1408 24 نوامبر 1987

با صدای اذان بیدار شدم و دیگر نخوابیدم. بعد از نماز به زیارت حرم شریف [امام رضا(ع)] رفتم. تلفنی با عفت صحبت کردم. ساعت هشت صبح به پادگان جواد الائمه (ع) رفتیم و در مراسم صبحگاهی مشترک نیروهای مسلح شرکت کردم. سپس به آستانه برگشتیم.
مسئوولان ادارات دولتی استان خراسان آمدند و گزارش دادند. من هم مفصلاً صحبت کردم. قرار بود این جلسه در استانداری باشد. چون آقای طبسی راضی نبود و آن را باعث تضیعف خود می‌دانست، گفتم اینجا برگزار شود. در سخنرانی ام سیاست جنگی کشور را گفتم و همه را به اتحاد دعوت کردم.
سپس اعضای کمیسیون سیاسی استان آمدند. گزارش اوضاع سیاسی، امنیتی و مرزی را دادند. قرارگاه‌های انصار و ثامن الائمه (ع)، هم وضع مرزها و طرح های دفاعی شرق و شمال را گزارش دادند. بعد از ناهار، جامعه روحانیت مبارز خراسان آمدند. آنها به شدت از عزل و نصب های استاندار جدید و کنار گذاشته شدن مسئوولان همفکر خود انتقاد داشتند.
عصر فرزندان شهدا آمدند. برای آنها صحبت کردم. آقای حسینی برای توسعه مدارس شاهد استمداد کرد. مسئول بنیاد شهید خراسان گزارشی داد؛ من هم برای آنها صبحت کردم.
بعد از نماز مغرب، همراه آقای واعظ طبسی و نمایندگان به منزل آقای شیرازی رفتیم. در سفر قبلی هم آقای شیرازی [امام جمعه مشهد] خواسته بود که به منزل ایشان بروم. فرصت نشد، این بار با هم رفتیم.
از آنجا به فرودگاه مشهد رفتیم و با نمایندگان خراسان و محافظان، با هواپیمای نیروی هوایی به تهران برگشتم. نزدیک ساعت هشت شب به فرودگاه مهرآباد رسیدیم. در راه خانه، مسئول محافظانم گزارش کار محافظت در این سفر و مشکلات کار را گفت.