پنجشنبه 19 شهریور | 16 محرم 1408 10 سپتامبر 1987
صبح زود به دفترم آمدم. کارهای مانده از دیروز را انجام دادم. به جلسه علنی نرفتم. در گزارشها مطلب مهمی نداشتیم. به کار جنگ پرداختم. ظهر آقای فخرالدین حجازی آمد. گله دارد که میخواهند اتاقی را که در مجلس در اختیار دارد، از او بگیرند.
نیروی دریایی اطلاع داد یک کشتی در خلیجفارس مورد هدف واقع شده است. آقای ]حسین[ علائی ]فرمانده نیروی دریایی سپاه[ اطلاع داد در ساعت چهار، موشکی به طرف کویت پرتاب شده، ولی در خور عبدالله سقوط کرده است.
برای انجام کارهای جنگ به جلسه علنی مجلس نرفتم. آقای عبدالله نوری ]رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس[ آمد. راجع به بودجه و مسائل دیگر مطالبی داشت. عصر اعضای انجمنهای اسلامی آمدند. برای آنها درباره اصلاحات در ادارات صحبت کردم.
در جلسه شورایعالی پشتیبانی جنگ شرکت کردم. بحث در مورد فراخوان عمومی برای جنگ بود. سپاه درباره امکان آموزش و تدارک و به کارگیری یکهزار و پانصد گردان در مدت 15 ماه گزارش داد؛ پذیرفته شد. ولی بحث بر سر این پیش آمد که با حکم امام، بسیج آغاز شود یا با تبلیغات و اظهارات مسؤولان؟ نظر من بر اول است و آیتالله خامنهای تردید دارند، در مصلحت بودن صدور حکم امام که آخرین ضربه است. قرار شد از خود امام استفسار شود. برای مقدمه تبلیغات در زمان حضور دبیرکل سازمان ملل در ایران، مصاحبهای با صدا و سیما انجام دادم. شب به خانه رفتم.