خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال 1366 / کتاب «دفاع و سیاست»

خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال 1366 / کتاب «دفاع و سیاست»

  • یکشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۶۶

 

یکشنبه 23 فروردین   |  13 شعبان 1407                  12 آوریل 1987

 

اول وقت به دکتر روحانی گفتم، یک سایت هاگ برای عملیات‌شمال غرب ترتیب دهند. همراه با فرمانده پایگاه، برای بازدید، با اتومبیل گشتی در پایگاه زدیم. آقای انتظاری معاون سیاسی استانداری آذربایجان شرقی، برای توضیحات همراه ما آمد. از خیابانهای تبریز عبور کردیم. توضیحاتی از وضع مردم شهر، ضدانقلاب، حزب خلق مسلمان، سوخت، امکانات و مسؤولان استان داد و از روحیه مردم پس از بمباران تبریز گفت. چند نقطه از خرابی های بمباران را دیدیم. هنوز نتوانسته‌اند شیشه‌های شکسته شده را جبران کنند؛ کمبود شیشه دارند.

ساعت هشت و نیم به سوی اهر حرکت کردیم. جاده خراب و پر از دست‌انداز است. از شهر اهر عبور کردیم، جاده خاکی شد و تا مرز شوروی، جاده کوهستانی، خاکی و بد بود. ناهار را در محلی به نام پاسگاه که یک سیلو هم داشت، کنار رودی خوردیم. تازه دارد مراتع کوه ها و ارتفاعات سبز می‌شود. در خیلی جاها، هنوز برف باقی است.  ساعت چهار بعد از ظهر، به یک پاسگاه مرزی در ساحل رود ارس در مرز شوروی رسیدیم. معاون رئیس پاسگاه، از اوضاع مرز مقابل خیلی کم اطلاع داشت. با دوربین تاسیسات و ساختمان های روس ها را تماشا کردیم. گفتند شهرک مقابل، "سلطانلی" نام دارد.

از آنجا به طرف پارس آباد مغان حرکت کردیم. جائی در کنار رود ]ارس[ پیاده شدیم و تماشا کردیم. آب زیادی دارد. سپس به اصلان دوز رفتیم. آنجا که سدی انحرافی با شرکت روس ها زده شده و آب ارس را به سوی اراضی ایران و روسیه منحرف کرده است. گویا هر کشور سهمی حدود هشتاد متر مکعب آب در ثانیه، می‌تواند ببرد و ما اکنون حدود شصت متر مکعب در ثانیه می‌بریم و اراضی دشت مغان را می‌کاریم. آب عظیمی است و پروژه‌ای بزرگ.

سروان مظفری، فرمانده گردان مرزی اصلان دوز، توضیحات خوبی از وضع مرزهای دو طرف داد. روس ها وضع بهتری از ما دارند. هم آب هایشان را بهتر مهار کرده‌اند و هم جاده‌های وصولی به جاده مرزی، زیاد دارند؛ ما کم داریم، آنها  نیروی زیادتر و هم سیم خاردار و هم شبکه تلفن برای پاسگاه‌ها دارند، که ما نداریم. از کانال عظیم انتقال آب بازدید کردیم. به شهر پارس آباد رفتیم. در اثر عمران دشت مغان، به سرعت رو به گسترش است.

در اراضی منطقه دشت مغان و شرکت کشت و صنعت مغان گشتیم. شب به مهمانسرا رفتیم. جمعی مهمان در آنجا بودند. به خاطر ما، آنها را به منزلی منتقل کردند که من خیلی ناراحت شدم.

مهندس فتحی، معاون دکتر ]عیسی[ کلانتری ]مدیر عامل شرکت کشت و صنعت مغان[، توضیحاتی درباره شرکت کشت و صنعت مغان، ارس، سد،  اراضی، محصولات،     باغ ها، کارخانجات،  دام ها، مخارج، پرسنل و اراضی مردم داد. تلویزیون روسیه ]= اتحاد جماهیر شوروی[ در اینجا، بهتر از تلویزیون خودمان دیده می‌شود. دوش گرفتم و خوابیدم.