صبح زود خانم و دختر مرحوم غفوری رفسنجانی آمدند. از اینکه تریاک از فرزندشان و منزلشان در رفسنجان گرفتهاند و یکی را بازداشت کردهاند، وحشتزده بودند و کمک میخواستند. در رفسنجان اینگونه افراد زیادند و این کار، اثر خوبی در ترک تریاک دیگران دارد. قبل از انقلاب بسیاری از خانوادهها آلوده به تریاک بودند.
ساعت هشت ونیم، به منزل امام رفتم. با آقایان خامنهای، جنتی و ناطق نوری به زیارت امام رفتیم، مطالب زیادی مطرح شد. وقت خصوصی برای ملاقات نمایندگان گرفتم که امام در خلوت، نظرشان را درباره مجلسیان بگویند. از جنجال لیبرالها درباره بودجه و صدور نفت صحبت شد که امام هم کار مفیدی نمیدانستند و قرار شد نصیحتشان کنند.
از جنگ صحبت شد. امام اجازه حمله به شهرهای مسکونی عراق را ندادند. کار مشکلی است که عراق شهرهای ما را بکوبد و آواره جنگی درست کند، ولی خودش مشکل آوارگان را نداشته باشد. مشکل عمده ما آوارگاناند.
از لزوم اعلان موضع آقای بنیصدر، در مقابل گروهکهای محارب صحبت شد. امام گفتند باید بکند، ولی او حاضر نیست و اگر فشار بیاوریم، ممکن است تشنج به وجود آید. تعجب این است که مشاور فرهنگی رئیسجمهور، حاج حمزه، عضو مجاهدین است.
ظهر آقای [حسن] صانعی تلفن کرد که امام فرمودهاند، آقای بنیصدر در ملاقاتش پذیرفته که جنجال بودجه را بخواباند و شما هم لایحه حذف فرمان همایونی را مسکوت بگذارید و من گفتم معامله به نفع بنیصدر است و برای ما راه قانونی ازنظر آئیننامه مجلس نیست. اگر لازم باشد، خودم امام را میبینم.
برای بنیصدر مسئله بانک مرکزی، حیاتی است و برای دولت هم. احتمال اینکه امام، برای خواباندن تشنج دخالت کنند، وجود دارد. به آقای رجائی هم اطلاع دادم. جواب آقای بنیصدر را در خصوص درخواست سخنان جلسه غیرعلنی دادم، در روزنامهها هم میآید.
بعدازظهر با سفیر امارات متحده، معلمان ناحیه 13، خیراندیش نماینده انجمن اسلامی ذوبآهن کرمان، تعدادی دانشجوی سودانی و ملک پور ملاقات داشتم.
سودانیها در مورد نهضت اسلامی سودان میگفتند و خیراندیش از ضعف مهندس سالور، مدیرعامل ذوبآهن، سفیر امارات از علاقه خودشان به انقلاب و فرهنگیان از انحراف فکری در مسئول ناحیه.