جمعه 1 دی 1374 //29 رجب 1416 // 22 دسامبر 1995
دیشب، آخرِ شب جمعی از بستگان از رفسنجان آمدند. حاجیهوالده را هم پس از غسل و کفن در بهشتزهرا به حسینیه جماران آوردند. آنجا رفتیم و فاتحهای خواندیم.آقای [سیدمهدی] امام جمارانی، [رییس سازمان اوقاف و امورخیریه] هم آمد؛ چند قاریقرآن آوردند که تا صبح بیدار باشند و قرآن بخوانند. بعد از شام، اعضای خانواده و بستگان به حسینیه رفتند و مراسمی داشتند.
از اول وقت، دوستان و بستگان جمع شدند. در حسینیه، عزاداری و قرائت قرآن بود. حدود ساعت یازده صبح، تا میدان جماران تشییعجنازه کردیم. به دانشگاه تهران بردند و ما همجداگانهرفتیم. آقای [محمد] یزدی، به جایمن، نمازجمعه را اقامهکردند و پس از نماز، نماز میت را خواندند. جنازه تا چهارراه ولیعصر تشییع شد، ولی من فقط تا بیرون دانشگاه توانستم تشییع کنم؛ فشار جمعیت محافظان را نگران کرد و مانع شدند.
به دفترم رفتم. ناهار خوردیم و با اتومبیل به سوی قم حرکت کردیم. برای اولین بار، پس از درختکاری دو طرف اتوبان قم توسط جهادسازندگی با نام «طرح حرم تا حرم»، آن را میدیدم که جالب شده است.[1] ساعت سه بعد از ظهر به قم رسیدیم و یکسره به مسجد امام حسن (ع) رفتیم. جمعی از علما و مردم؛ داخل مسجد و انبوه مردم در خیابان مسیر، منتظر بودند.
پس از کمی عزاداری، جنازه را تا بیرون مسجد حرکت دادند. به زحمت به خیابان آمدم. فشار و احساسات مردم، مانع حرکت شد. ناچار سوار ماشین شدم و تا نزدیک حرم رفتیم،
ولی فشار جمعیت و فریادهای عجیب تسلیت نگذاشت. در میدان کنار صحن پیاده شدم. به زحمت خود را به صحن رساندم. صحن هم پُر از جمعیت بود. به حجرهای پناه بردیم، تا راه را باز کردند و به داخل حرم رفتیم.
در مسجد [بالاسر] قبله ضریح، نزدیک درب مرقد، مشغول حفاری قبر بودند. مقداری صبر کردیم تا قبر حاضر شد. آشیخ محمد [هاشمیان]، تلقین خواند و بچههای خودمان جنازه را در قبر گذاشتند؛ خیلی متأثر شدم، ولی به خاطر جای خوب قبر، خوشحال بودم؛ سعادتمندند. در صحن رفتم و با صحبتکوتاهی، از مردم قم تشکر کردم.
به دفترآستان رفتیم. بعد از نماز و استراحت، برای زیارت قبر مرحوم پدرمان به قبرستاننو رفتیم و از آنجا برای مراسم فاتحه که از سوی جامعه مدرسین [حوزه علمیه قم] و آستانه [حضرت معصومه(س)] و شورای مدیریت حوزه برقرار بود، به مسجد اعظم رفتیم. علما و طلاب و مردم زیادی بودند و با گرمی استقبال کردند. آقای [محمود] رستگاری، سخنرانی خوبی داشت.
شام را در دفتر آستانه صرف کردیم. فاتحهای بر سر قبر اخوی حاج قاسم خواندیم و به تهران برگشتیم. خانوادهها در منزلمان منتظرمان بودند. در مسیرها، همهجا آشیخ محمد با من بود.
در جلسه فاتحه، آقای [ناصر] مکارم شیرازی، از جایش بلند شد و آمد کنار من نشست و دربارة حوزه گفت؛ امید به اصلاح دارد، ولی رضایتنسبی است. از مصوبه اخیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، دربارة [رسمیت بخشیدن به مدارک تحصیلی] طلاب، قدردانی کرد. در مورد کتاب تفسیر راهنمای من سئوالاتی نمود.
سپس آقای عظیمی، یکی از علمای دیگر حوزه آمد و برای کارهای فرهنگیاش کمک خواست. همچنین آقای [احمد] آذری [قمی] آمد و برای کارهای انتشاراتیاش استمداد کرد؛ اخیراً به دلیل مواضعش،کمک را از دست داده است.
در طول برنامهها که معمولاً آقای [علیاکبر] مسعودی [خمینی، تؤلیت آستان حضرت معصومه(س)] با من بود، از خدمات آستانه تعریف کرد. آقای [ابراهیم] امینی، [نایبرییس مجلس خبرگان]، خواست شب هفت را مجلس خبرگان بگیرد و من هم شرکت کنم؛ قول ندادم و به خاطر احتمال سفرم به رفسنجان، مؤکول به بررسی کردم.
در مسیر برگشت از قم، در یک پمپبنزین برای استفاده از دستشویی توقف کردیم. در راه آشیخ محمد[هاشمیان]، دربارة مسأله موقوفه ربعرشیدی[2] و سالارالدین که اخیراً سروصدای زیادی به پاکرده و آشیخ محمد آن را دنبال میکند و سوءظنهای زیادی دربارة آن هست، حرف زد. نیمهشب دلدرد شدیدی گرفتم و با مُسکّن خوابیدم.
[1] - بعد از رحلت امام خمینی (ره)، طرحی به نام «طرح جنات» در وزارت جهاد سازندگی مطرح شد. برنامه این طرح که به آن «حرم تا حرم» نیز گفته میشد، آن بود که تمام مسیر تهران- قم - یعنی از حرم امام خمینی(ره) تا حرم حضرت معصومه(س)- درختکاری شود. جهادگران دولت سازندگی، به سرعت مقدمات کار را آماده کردند و در دو طرف آزادراه، تا عرض حدود پنجاه متر، درختان کاج کاشتند. اجرای جهادی این طرح، چهره بیابانی و خشک بزرگراه را دگرگون کرد و هر سال سرسبزتر از گذشته، زیبایی و طراوت خوبی را به این مسیر پُرتردد افزود. متأسفانه در دولتهای بعدی، رسیدگیکافی به این درختان انجام نشد و بهتدریج، تعداد درختان سبز روبه کاهش گذاشت. این درختان نیاز به خاک، کود و نگهداری مستمر داشتند، اما فقط به آبیاری گاه و بیگاه آنها بسنده میشد. سرمای شدید سال 1386 هم بخش اعظم درختان را خشک کرد. اکنون طرح احیای حرم تا حرم با کاشت نهالهای مقاوم، در دست اقدام است تا چشمانداز سبز آزادراه تهران – قم، دیگر بار به ثمر بنشیند.
[2] - حدود ۷۰۰ سال پیش در شهر تبریز، دانشگاهی بهنام رشیدالدین فضلالله ایجاد شد. رشیدالدین، وزیر غازانخان، از حکمرانان وقت آن دیار بود. در آن زمان این دانشگاه شامل چهار دانشکده بود که در چهارطرف آن قرار داشت و به نام ربعرشیدی شهرت یافت. مجموعه ربعرشیدی، شهریکوچک شاملکتابخانه، مدرسه، مسجد، دارالایتام، حمام، میهمانسرا، بیمارستان، مدارسعالی و کارگاههای صنعتی بود. رشیدالدین، برای تأمین هزینههای این مرکز عظیم، املاک فراوانی را در نقاط مختلف اعم از ایران قدیم، بخشهایی از عراق، افغانستان، گرجستان، ولایت روم، آذربایجان و سوریه، وقف این مرکز کرد. او که منشاء خدمات فراوانی بود، در سال ۷۱۸ قمری، با دسیسههای سیاسی کشته شد. ربع رشیدی را هم پس از مرگ وی، غارت و ویران کردند و اکنون آثار ناچیزی از آن در تبریز باقی ماندهاست. رشیدالدین، برای ساماندهی املاک وقفی، وقفنامهای را تدوین کرده بود که به وقفنامه ربعرشیدی معروف است و در فهرست میراث مستند یونسکو به ثبت رسیده است. در این وقفنامه، ابتدا به فهرست و حدود جغرافیایی املاک یزد پرداخته شده که گویا بیشترین مقدار اوقاف او در این منطقه از ایران بوده است. فهرست املاک و رقبات موقوفه در یزد از صفحه 45 وقفنامه شروع و تا صفحه 103 ادامه دارد. تعداد این اموال و املاک که حدود و ثغور جغرافیایی یا جهات اربعه آن تعیین شده به 661 قطعه میرسد. بعد از املاک وقفی یزد، به املاک موقوفه تبریز و سپس به موقوفات مراغه، شیراز، اصفهان و املاکی در شهر موصل پرداخته است. در مقاطع مختلف تاریخی در خصوص این وقفنامه، اقداماتی شده است و هنوز برخی اقدامات ادامه دارد.