خاطرات روزانه / آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1374 / کتاب «مرد بحران ها»
دوشنبه 4 اردیبهشت 1374 // 23 ذیقعده 1415 // 24 آوریل 1995
پسر آقای قذافی آمد. میهمان مهدی است. با احوالپرسی از خانواده و وضع تحصیل و کار و اوضاع لیبی و نظرش راجع به ایران، با او گرم گرفتم؛ تحت تأثیر پیشرفت ایران قرار گرفته است. بیش از هر چیز از ساخت متروی تهران، مطالبی یادداشت کرده بود و دربارة آن گفت. بد حرف نزد. جوان است و لیسانسه. سپس رفت و با عفت نیز ملاقات کرد.
نماینده و امام جمعه چناران آمدند، از زورگویی آستانقدس شکایت داشتند و استمداد کردند. نماینده و فرماندار و بخشدار آبادان آمدند و ضمن تشکر از سفرم، کلی نامه و تقاضا آوردند. خواستار کم کردن محدودیتهای سپاه برای مردم اروندکنار شدند.
[آقای مسعودکریمپور]، نماینده نطنز آمد. برای عمران و توسعه استمداد کرد و از آثار تاریخی ابیانه گفت و در مورد کیفیت اظهارنظر تحقیق و تفحص در مورد بنیاد جانبازان مشورت کرد. [آقای رسول صدیقی]، نماینده بناب و ملکان آمد. از نقاط ضعف مدیریتی آقای امراللهی، [رییس سازمان انرژی اتمی] گفت و برای عمران بناب استمداد کرد و خبر سیل اخیر را داد. آقای [عباس] شیبانی آمد و برای بیمارستانها کمک خواست.
آقای [قاسم] شعلهسعدی، نماینده شیراز آمد. از جناح اکثریت مجلس و فشارهای سیاسی علیه خودش شکایت داشت و خواستار تشویق تشکیل احزاب سیاسی رسمی شد. از سفرهای آقای ناطق[نوری، رییس مجلس] انتقاد داشت. آقای [محمدرضا] باهنر آمد. ضمن ابراز وفاداری جناحشان به من، از نتایج احتمالی انتخابات آینده مجلس اظهار نگرانی کرد و از من استمداد نمود. گفتم جناحشان باید موضع مشخصی برای خود انتخاب کنند و بخشهای مختلف آرای جامعه را برایش توضیح دادم.
عصر شورای اقتصاد و شورای عالی مناطق آزاد، با چند مصوبه، داشتیم. به خانه آمدم. عفت به جلسه جامعه زینب رفته بود و برخلاف گذشته از برنامه آنها اظهار رضایت میکرد.