خاطرات روزانه / آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1374 / کتاب «مرد بحران ها»
جمعه 21 مهر 1374 //17 جمادی الاول 1416 //13 اکتبر 1995
از صبح تا ظهر در اقامتگاه به ملاقات گذشت. وزرای کار و ارتباطات و نیروی بنگلادش آمدند و با هر یک در مورد قلمرو مسئولیتشان صحبت شد. خانم شیخحَسینه [واجد] دبیرکل حزب عوامیلیگ، فرزند نجیبالرحمان، [اولین رهبر بنگلادش] و مدیران دیگر حزب آمدند. دربارة وضع حزب و سوابق و موارد اختلافشان با دولت و استعفای نمایندگانشان در مجلس، صحبت شد. تأکید برادامه مبارزه تا سقوط دولت داشتند؛ به نظرم عمیق و برنامهریز نیامدند.
سپس دبیرکل و مدیران حزبجماعت اسلامی آمدند. با آنها هم شبیه صحبتهای قبلی بود، با تفاوت اینکه اینها بیشتر آرمانهای دینی را مطرح میکردند و پختهتر از آنها، ولی با طرفداران کمتر بودند. سپس مدیران حزب حاکم آمدند و مذاکرات آنها بیشتر در مورد توفیقات دولت و زورگویی اپوزیسیون بود. مخالفان دولت میخواهند، دولت استعفا بدهد و انتخابات را اجرا کنند.
مأموران حفاظتی بنگلادش، برای گرفتن عکس یادگاری آمدند و دو دستگاه ریشکا[1] هدیه آوردند که برای نمونه به ایران ببریم. به مسجد [بیتالمُکّرم]، برای اقامه نمازجمعه رفتیم. با استقبال پُرشور مردم مواجه شدیم. قبل از نماز، من صحبت کوتاهی کردم[2] و مورد استقبال شدید مردم قرار گرفت. به خطبههای کوتاه و عربی امامجمعه گوش دادیم؛ فقط حمد و ثنا و موعظه بود.
پس از نمازجمعه، مسجد را ترک و به سوی کاخ ریاستجمهوری حرکت کردیم. معلوم شد، یک ربع ساعت زودتر میرسیم و [آقای عبدالرحمان بیسواس]، رییسجمهور مشغول نماز است. حرکت را آهسته کردیم، ولی باز هم زود رسیدیم و نتوانست استقبال بیاید. چندجملهای با هم در فواید این سفر صحبتکردیم و ایشان را دعوت به ایران نمودم. مراسم رسمی بدرقه- مثل مراسم هنگام ورود- انجام شد.
به فرودگاه رفتیم و با شلیک توپها بدرقه شدیم. ساعت سه به سوی تهران پرواز کردیم. چهار فروند هواپیمای جنگی ما را تا مرز هندوستان بدرقه کردند. ساعت پنج و نیم، هنگام غروب وارد تهران شدیم. بعد از استقبال رسمی و مصاحبه[3]، به خانه رفتم.
[1] - ریکشا، گونهای از وسایل حمل و نقل با نیروی انسان است. در ریکشا، گاریچی، گاری دوچرخ را که یک یا دو نفر در آن مینشینند، میکشد. ریکشاهای کشیدنی در آسیا، با ریکشاهای رکابی جایگزین شدهاند. از ریکشا در شهرهای کشورهای غربی همچون نیویورک هم استفاده میشود. همین ریکشا، اکنون در بخش ورودی موزه رییسجمهور هاشمی رفسنجانی، در شهر رفسنجان، در معرض دید بازدیدکنندگان قرار دارد.
[2] - آقای هاشمی، ابتدا از اظهار محبت و برادری مردم مسلمان بنگلادش، نسبت به مسئولان و جمهوری اسلامی ایران تشکر کرد و آن را نمایش اتحاد و محبت ملتهای اسلامی، نسبت به یکدیگر دانست و گفت: «ما در ایران، با اتحاد کامل شیعه وسنی، امروز یک وحدت بزرگ اسلامی را زیر پرچم اسلام و قرآن به وجود آوردیم و با همین اتحاد، توانستیم توطئههای قدرتهای بزرگ ضداسلام، به خصوص آمریکارا خنثی کنیم و ایران را بسازیم. امروز در ایران، این حقیقت به اثبات رسیده است که اسلام میتواند، پرچمدار سعادت و ترقی بشریت باشد.» رجوعکنید ← کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانیهای سال 1374»، دفتر نشر معارف انقلاب،1396.
[3] - در بخشی از این مصاحبه آمده است: «ما در هر سه کشوری که رفتیم، یکی از اهدافمان تحکیم دوستیها و تعمیق همکاریها بود که در حد مطلوبی، توفیق به دستآمد. چیزی که در این سفرها برایم جالب بود، این بود که نوعاً کم و بیش از پیشرفتهای ایران و موقعیتخاص و امکاناتی که کشورمان امروز به دستآورده و میتواند با کشورهای جهان سوم همکاری و به آنها کمک کند، مطلع هستند. ما در ویتنام، خیلی آسان پیشنهادهایی مثلاً برای ساخت کارخانههای چای، کارخانههای سیمان یا پالایشگاه و امثال اینها را داشتیم که اینها قبلا چنین اطلاعی از ما نداشتند. از لحاظ فرهنگی، آنها روی مواضع مستقل ایران، خیلی حساب میکنند و برای این مواضع احترام قایلاند و ستایشآمیز برخورد میکنند. از لحاظ فرهنگی، همه این کشورها، بسیار اظهار شیفتگی نسبت به ایران داشتند. در جاهایی مثل بنگلادش که انبوه مردم به طور فشرده به استقبال میآیند و ابراز احساسات میکنند. مسئولان خود آن کشور، میگویند که ما نمیبینیم، نسبت به سایر مسئولان کشورهای دنیا اینجوری برخورد بشود. ما در ویتنام، تعداد نُه سند و در بنگلادش نُه سند و در فیلیپین هفت سند امضاکردیم. تمامش همان چیزهایی بود که ما میخواستیم؛ کارهای بازرگانی، فرهنگی، فنی، مشارکتهای اقتصادی، کشاورزی و صنعتی. در این سفر، ما بخش خصوصی راÃ Äبا خودمان برده بودیم و آنها هم در این کشورها، زمینههای خوبی برای صدور خدمات پیدا کردند.» رجوعکنید ← کتاب «هاشمی رفسنجانی، مصاحبههای سال 1374»، دفتر نشر معارف انقلاب،1396.