خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه / آیت‌الله هاشمی رفسنجانی/ سال 1374 / کتاب «مرد بحران ها»

خاطرات روزانه / آیت‌الله هاشمی رفسنجانی/ سال 1374 / کتاب «مرد بحران ها»

  • دوشنبه ۱۷ مهر ۱۳۷۴

 

دوشنبه 17 مهر 1374  //13 جمادی الاول 1416   //   9 اکتبر 1995

 

[آقای خوزه دوشای وسوپل]، رییس‏مجلس و رییس‏کمیسیون امورخارجه فیلیپین آمدند. توضیحاتی دربارة وضع مجلس دادند؛ پُرکارند و مؤثر. بناست به ایران بیاید. تأکید زیادی به همکاری در زمینه نفت و گاز داشت.

به فرودگاه رفتیم. با هواپیمای خودمان به [منطقه آزاد تجاری بندر] سوبیک پرواز کردیم. مدت پنجاه سال پایگاه نظامی آمریکا بود و اخیراً با سپری شدن زمان قرار، تحویل فیلیپین شده است. وزیر نیرو، ما را همراهی می‌کرد. مردم شهرهای اطراف جمع شده بودند و استقبال گرمی‏کردند. بیشتر دانش‏آموز بودند. گمان می‌کنم آنها را آورده بودند. منطقه بسیار باصفایی است.

ارتفاعات سرسبز و کنار دریا در خلیج سوبیک و در محاصره ارتفاعات، برای پایگاه مناسب بوده و آمریکایی‌ها هم خیلی‏خوب آنجا را ساخته‌اند. اسکله‌های فراوان، حتی مناسب برای پهلوگیری ناوهای هواپیمابر و سوپرنفتکش‌ها. مدیر لایقی هم دارد که خوب اداره کرده و خوب توضیحات می‌داد. از جنگل‌ها، ساختمان‌های اداری لُجستیکی، قسمت‌های مسکونی و ساختمان‌های عملیاتی بازدید کردیم.

آنجا را منطقه ‏آزاد تجاری کرده‌اند و به تدریج سالن‌ها را تبدیل به کارخانه می‌کنند. مدعی بودند، صدها واحد، قرارداد امضاکرده و تعدادی شروع به کار کرده‌اند. از دو واحد تلفن‏سازی و کفش‏سازی بازدید کردم. هر یک حدود هزار کارگر داشتند و حقوق کارگران حدود صد دلار در ماه بود؛ یکی از سنگاپور آمده و دیگری از یوگسلاوی. دلیل انتخاب اینجا را ارزانی مُزد کارگر گرفتند.

در سالن توجیهی، آقای گوردون، [رییس منطقه ‏آزاد تجاری بندرسوبیک]، توضیحات خوبی داد و گفت، پس از رفتن آمریکایی‌ها، اولین مشکل، بیکاری مردمی بود که برای آمریکایی‌ها کار می‌کردند. صدوچهل هزار نفر بیکار شده‌اند، ولی تاکنون سی و پنج هزار نفر در منطقه آزاد کار گرفته‌اند. درآمد منطقه آزاد از طریق پنج درصد عوارض و اجاره محل‌ها است. زیربناها را دارند. من هم صحبت کوتاهی کردم.[1] از تبدیل شدن پایگاه نظامی، به مرکز تولید و تجارت و لانه شیطان به محل همکاری و دوستی، اظهار خوشحالی نمودم. در فیلمی که هنگام ناهار، از تبلیغات تبدیل به منطقه آزاد گذاشتند، یک خانم فیلیپینی هم ضمن اظهار نگرانی از بیکاری مردم با رفتن آمریکایی‌ها، از رفتن شیطان‏آمریکا اظهارخوشحالی‏کرده بود؛ تعبیر شیطان از سوی آنها، برای من جالب بود.

باران شدیدی شروع شد. به مانیل برگشتیم. تا ساعت پنج در هتل استراحت کردیم. در جنوب شهر مانیل، به یکی از مساجد مسلمانان رفتیم. مردم در مقابل مسجد، اجتماع خوبی داشتند و به گرمی استقبال کردند، ولی آثار اسلامی کم بود؛ دختر و پسر و بی‏حجاب و مخلوط. در مسجد، نمازجماعت به امامت من خوانده شد و امام جماعت خیرمقدم گفت. دو نفر صحبت‏کردند. در لفافه از جهاد و مقاومت می‌گفتند. لابد به مسایل جنوب میندانائو[2] اشاره می‌کردند. قاری قرآن هم که یک فیلیپینی برنده مسابقات قرآن بود، آیات جهاد را خواند. یکی هم که استاد دانشگاه بود، تروریسم و بنیادگرایی را محکوم کرد. یک طلبه که در قم درس خوانده و از جنوب آمده بود، به طور خصوصی، توضیحاتی دربارة وضع مساجد جنوب مانیل داد. من هم صحبت کوتاهی در ضرورت وحدت مسلمین و تمسک به قرآن کردم[3]. فرشی به مسجد هدیه نمودیم. قرار شد،کمک مالی هم برای عمران مسجد بنماییم. جنوب شهر مانیل، خیلی مخروبه و عقب‏مانده و با جاهای کثیف و باریک و تراکم جمعیت و ماشین‌های قراضه و مردمی فقیر است.

به سفارت ایران رفتیم. ایرانی‌های مقیم، آنجا جمع بودند. دانشجویان و تجار، توضیحاتی دربارة زندگی‌ و مشکلات‏شان دادند. دانشجویان ازکمی ارز و سخت‌گیری  ایران در پذیرش مدارک تحصیلی گله داشتند و تجار، متقاضی کنترل بر استاندارد صادرات ایران بودند؛ ولی مجموعاً وضع رضایت‏بخشی دارند. من هم وعده رسیدگی به خواسته‌ها را دادم. بچه‌های مدرسه هم سرودی اجرا کردند.

به هتل برگشتیم. دو نامه از سوی جبهه آزادیبخش مورو رسیده بود. تقاضای ملاقات داشتند و از دولت فیلیپین به خاطر طفره رفتن در اجرای قرارداد تریپولی[4] شکایت دارند و برای ادامه مبارزه کمک خواسته‌اند؛ پیش‌بینی شروع درگیری دارند. نامه‏ها را برای پیگیری، به دکتر ولایتی دادم. درگیری را مصلحت نمی‌دانم، ولی پیگیری خواسته‌ها با ابزار ممکن، خوب است. حدود ده میلیون مسلمان در جنوب هستندکه گرفتار تبعیض‌اند.

 

 

[1] - در بخشی از این سخنرانی آمده است: «این مقداری که ما فرصت پیدا کردیم، اینجا را دیدیم، جای بسیار خوب و مستعدی است، برای این هدفی که در نظر گرفته شده است. ما هم همراه مردم فیلیپین، خوشحالیم که اینجا عاقبت به خیر شد. پنجاه سال، اینجا لانه شیطان بود و حالا در اختیار مردم شد. آمریکایی‏ها از اینجا که می‏خواستند بروند، فکر می‏کردند که پشت‏سرشان پنجاه‏هزار بیکار را می‏گذارند و فیلیپینی‏ها پشیمان می‏شوند، ولی حالا اگر برگردند و ببینند که اینجا دارد چگونه اداره می‏شود، می‏فهمند که مردم کشورهای جهان سوم عاقل‏تر از آنها هستند. حالا آنها اینجا برای‏شان تلفن تامسون می‏سازند و به آمریکا صادر می‏کنند و دیگر نیازی نیست که غرش هواپیماهای آمریکایی، مردم منطقه را بترساند. به همین  دلیل مردم فیلیپین خوشحال هستند، این بدنامی که آمریکا اینجا برایشان درستÃ Äکرده بود، به عنوان میزبان پایگاه متجاوز برطرف شد. من امیدوارم که با فعالیت خود شما و این مردم سختکوشی که دیدیم، اینجا در آینده تبدیل به یک مرکز بسیار آباد و پُر رونق شود .» رجوع‌کنید   کتاب «هاشمی‏ رفسنجانی، سخنرانی‏های سال 1374»، دفتر نشر معارف انقلاب،1396.

[2] - میندانائو ، دومین جزیره بزرگ کشور فیلیپین است. شهر داوائو سیتی، بزرگترین مرکز جمعیتی آن است. بخشهایی از میندانائو عمدتاً مسلمان‏نشین هستند و نیمه‏مختار به حساب می‌آیند. برخی گروه‏های جدایی‏طلب این مناطق، به صورت مسلحانه با نیروهای دولت مرکزی فیلیپین، برای خودمختارشدن در نبرد هستند.

[3] - در بخشی از این سخنرانی آمده است: «مسلمانان با هم برادر و خواهر هستند؛ با هر زبانی صحبت کنند و هر نژادی باشند، همه ما امت واحده هستیم و همه‏مان باید نسبت به همدیگر صمیمی و محب باشیم و رنج مسلمانان در سراسر جهان، برای همه ما باید رنج و مصیبت حساب بشود و موفقیت‏ها و آسایش مسلمانان هم باید برای  همه شیرین باشد. ما امیدواریم که مردم مسلمان فیلیپین در جنوب و جاهای دیگر بتوانند با همه حقوقی که آنها دارند، به خوبی با صلح و صفا با سایر مذاهبی که اینجا هستند، با هم زندگی کنند و هیچ‏کس از حق خودش محروم نشود و هیچ‏کس زیادی از حق خودش هم نمی‏خواهد. ما در ایران، با تمسک به اسلام و قرآن پیروز شدیم. قرآن باعث عزت و احترام ایرانی‏ها شد. ما هیچ چیز را عزیزتر و شریف‏تر از قرآن و اسلام نداریم؛ حتی جان‏مان و اموال‏مان و اولادمان را. من از جوانان مسلمان فیلیپین، می‏خواهم که هیچ وقت قرآن را فراموش نکنند. قرآن وسیله وحدت و شرف ماست.» رجوع‌کنید ←  کتاب «هاشمی‏ رفسنجانی، سخنرانی‏های سال 1374»، دفتر نشر معارف انقلاب،1396.

[4] - جنبش آزادیبخش مورو که مرکز آن در منطقه مسلمان‏نشین «بانگسا مورو» می‏باشد، یک گروه اسلامی و آزادیخواه است که بر اساس حفظ ارزش‏های اسلام، در جنوب شرقی آسیا و مجمع الجزایر فیلیپین به وجود آمده است. استعمارگران منطقه برای مسیحی‏کردن جنوب فیلیپین، برنامه‏ریزی‏های زیادی کردند، ولی هر بار با مقاومت مسلمانان و جبهه آزادیبخش مورو، روبرو شدند. در سال 1976میلادی، سرهنگ قذافی، رهبر لیبی، مذاکرات برای یک قرارداد صلح میان دولت فیلیپین و جبهه آزادی بخش ملی مورو را که مورد حمایت لیبی بود، در تریپولی انجام داده بود. در این حال، برخی از مسلمانان به مخالفت پرداخته و جبهه آزادیبخش اسلامی مورو را پایه‏گذاری نموده بودند. در سال 2000، همین قرارداد سال 1976 از جانب استراداس، رییس‏جمهور وقت فیلیپین لغو گردید.