خاطرات روزانه / آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1374 / کتاب «مرد بحران ها»
چهارشنبه 1 شهریور 1374 //25 ربیعالاول 1416 23 اگوست 1995
با حالت اسهالی، سحر از خواب بیدار شدم. تب هم داشتم. با والده و همشیره کمی صحبت و احوالپرسی کردم. آقای [ابولقاسم] وافی و هیأت مدیره صندوق امداد طلاب از قم آمدند. برای هزینه بیمه طلاب و قرضالحسنه به نیازمندانشان استمداد کردند. قرار شد هر مبلغ که بیشتر از ماهانه سیمیلیون تومان کمک رهبری به بیمه طلاب نیاز بود، من بپردازم و صدمیلیون تومان هم مثل سال گذشته وام بدهیم.
امامجمعه و فرماندار گناوه آمدند. با توضیح نیازمندیهای منطقه، استمداد کردند و از خدمات فراوان دولت قدردانی نمودند. با تصمیمات اخیر ارزی، مشکلاتی برای ملوانان که بخشی از درآمدها را از سفرها بهدست میآوردهاند، پیش آمده است.
آقای [محمد] غرضی، [وزیر پُست و تلگراف و تلفن] آمد. دربارة انتخابات سئوالاتی داشت و برای اجرای طرح تلفن سیار استمداد کرد. در مورد خوشرفتاری با مشترکین و اجرای مصوبه مناقصه برای سوییچها تذکر دادم.
آقای دکتر [محمدحسین] عادلی آمد و برای مأموریت کانادا، نظرم را خواست. پیشنهاد تشکیل شرکتی در خارج برای جذب اندوختههای ایرانیهای مقیم خارج، برای سرمایهگذاری در داخل داشت.
آقای ولید جنبلاط، وزیر امور مهاجرین لبنان آمد. سئوالات زیادی از اوضاع لبنان کردم. عصر به خاطر تب و کسالت، به جلسه هیأت دولت نرفتم و شب با حالت تب به خانه آمدم. والده و طیبه هم بودند. دویستهزار تومان کمک برای دو زن فقیر که در نوق قول داده بودم، به همشیره دادم که به آنها برساند. مبلغی هم به عفت دادم، برای دو زن فقیر در رفسنجان.
مهدی و اعظم و فاطی هم برای شام آمدند. فاطی فشارخون والده و طیبه را گرفت و گفت هر دو رضایت بخش است.