پنجشنبه 22 اردیبهشت 1373 //1 ذیحجه 1414 // 12 می 1994
صبح زود برای سفر به گیلان، به فرودگاه [مهرآباد] رفتیم. عفت و مهدی هم آمدند. ساعت هشت صبح با جمعی از وزرا، معاونان و نمایندگان استان و محافظان، پرواز کردیم و ساعت هشت و نیم وارد فرودگاه رشت شدیم. بعد از استقبال رسمی و مصاحبه کوتاه، به سوی شهر حرکت کردیم. از فرودگاه تا ورزشگاه شهید عضدی، تقریباً یازده کیلومتر، صفوف استقبالکنندگان در دو طرف خیابان و جاده، به هم پیوسته بود. مردم، بسیار پُرشور و مهربان و شاداب شرکت کرده بودند.
ابتدا به سالن ورزشی تختی، در جمع خانوادههای ایثارگران رفتیم. سرود و شعار و گزارش انجام شد و سپس من صحبت دلگرمکننده در مورد نقش مهم ایثارگران در حوادث مثبت تاریخ گفتم.[1] سپس به اجتماع بسیارعظیم و پُرشکوه مردم در ورزشگاه رفتیم که تا ارتفاعات اطراف میدان، جمعیت متراکم بود و شور و هیجان آن، قابل توصیف نیست.
بعد از اجرای سرود توسط کودکان تالش و گالش، خیرمقدم کوتاه و خوبی توسط آقای [صادق] احسانبخش، [نماینده ولیفقیه در استان گیلان و امامجمعه رشت]، تحت تأثیر حضور و شور گسترده مردم داده شد. در ماشین چند بار گریه کرد؛ میگفت، این اجتماع در تاریخ گیلان بیسابقه است. من هم سخنرانی مبسوط و دلگرمکنندهای راجع به انقلاب اسلامی و گیلان و بازسازی و تفسیر دربارة این حضور گسترده داشتم.[2]
ناهار را در منزل آقای احسانبخش خوردیم. در بیرونی منزل ایشان، همراهان و در اندرونی، من استراحت کردم. قبل از ناهار، برای افتتاح مرکز ده هزار شمارهای تلفن مرکز رشت و 25 مرکز کوچک و بزرگ دیگر استان رفتیم که با گزارش مدیران و آقای غرضی، [وزیر پُست و تلگراف و تلفن] و صحبت تحسینانگیز من انجام شد.[3]
عصر به دانشگاه گیلان رفتیم و دانشکده فنی را افتتاح کردیم. از بخشهای مختلف آن بازدید نمودیم. این دانشکده، در دویست هکتار زمین، با طرح دویست و پنجاه هزار متر مربعی، ساختمانی مدرن است که در فازهای متعدد ساخته میشود.
در اجتماع با شکوه دانشگاهیان و فرهنگیان شرکت کردیم. رییس دانشگاه گیلان و رییس دانشگاه علوم پزشکی و مدیرکل آموزش و پرورش، گزارشهایخوبی دادند. از پیشرفتها گفتند و خواستهها را مطرح کردند. من هم صحبت مفصلی دربارة بازسازی و سازندگی و طرحهای مهم زیربنایی کشور نمودم.[4]
سپس با هلیکوپترها به آستانه اشرفیه رفتیم. در راه، آقایان [علیاکبرطاهایی]، استاندار و احسانبخش، [امامجمعه]، توضیحات خوبی میدادند؛ منجمله دربارة سفیدرود و ضرورت ساماندهی رودخانه در این منطقه که گاهی با طغیان مشکل درست میکند.
در کنار اجتماع عظیم مردم فرود آمدیم. بعد از شعارها و سرود خوب کودکان، امامجمعه و نماینده خیرمقدم گفتند. صحبتهای نماینده خوب نبود و حال اجتماع را گرفت. سپس من دربارة استعدادها و منابع استان و منطقه و وعدهها صحبت کردم.[5] سپس با عبور از خیابان اصلی شهر، به زیارت مرقد امامزاده اشرف رفتیم که مرقد با حالی است. در خیابان، مردم اجتماع و شور زیادی داشتند.
به سوی شهر رشت حرکت کردیم. در مسیر از کوچصفهان، لولمان و چندین روستا گذشتیم. تقریباً در سراسر مسیر، با صفوف استقبال کنندگان پرشور و محبت مواجه بودیم. آقای ترکان، [وزیر راه و ترابری]، در مورد توسعه ساخت آزاد راه بین آستارا و گرگان توضیح داد؛ به خصوص همین قطعه در دست اجرای بین لاهیجان و رشت که نیاز جدی در استان گیلان و مازندران است و چهار خطه کردن این راه و مسیر رشت- قزوین.
یکسره به مصلای بزرگ رشت رفتیم که توسط آقای احسانبخش در دست ساختمان است؛ عظیم است. 35 هزار متر زمین و ده هزار متر بنای خوب و نیمهکاره که از من هم کمک میخواهند. در شبستان مسجد، نماز جماعت به امامت آقای لاکانی خواندیم. اجتماع صدها روحانی گیلان بود. آقای احسانبخش صحبتهای خوبی در خدمات دولت و آثار انقلاب داشت. من هم برای طلاب، بحث مفصلی از انقلاب و آثار آن و مقتضیات و وظایف روحانیت و اهمیت سازندگی و خیلی چیزهای دیگر برای روشن کردن آنها نمودم.[6]
شام خوردیم و به استانداری آمدیم. در مسیرها، همه جا مردم تا آخر شب اجتماع داشتند و خیلی گرم خوشامد میگویند؛ فوقالعاده خونگرم و مهربان هستند. عفت و خانمهای همراه، به زیباکنار رفتهاند. مهدی آمد و گزارش بازدید از کارخانه سیگار را داد. خاطرات امروز را نوشتم و ساعت دوازدهونیم شب خوابیدم.
[1] - در بخشی از این سخنرانی آمده است: «توفیق زیارت خانوادههای ایثارگران و فرزندان مخلص انقلاب، در لحظات اول ورود (به این استان، برای ما مایه توش و توان و نشاط و شادابی برای خدمت بیشتر است و دیدن این صحنههای پُرشور از کسانی که سالهاست برای انقلاب، دردمندانه ایثار کردهاند، انسان را مطمئن میکند. این انقلاب آن چنان ریشههایش مستحکم است و شجره مقدس انقلاب، آن چنان به اعماق جامعه ریشه دوانده که بدخواهیهای شیاطین شرور دنیا، نمیتواند آسیبی به دستاوردهای انقلاب و سربازان انقلاب وارد بکند. کسانی که با دید منصفانه به این توده انسانی نگاه بکنند، میفهمند؛ ولو چشم خودشان راببندند، ولو نخواهند بفهمند، ولی چارهای ندارند جز اینکه اعتراف کنند، این انقلاب با تکیه بر این مردم انقلابی که با خون این انسانها قدرت گرفته و با انفاس قدسیه آنها تبلیغ میشود و با حضور این انسانها، نمونهاش معرفی میشود؛ این انقلاب قابل مقایسه با آن نوع از قطعات تاریخی که دیگران دیدهاند، نیست و به همین دلیل برنامههایی که برای مبارزه با این انقلاب میریزند، معمولاً شکست میخورد و خنثی میشود.» رجوعکنید ← کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانیهای 1373، دفتر نشر معارف انقلاب، 1395.
[2] - در بخشی از این سخنرانی آمده است: «در شهر رشت، در استان گیلان، اتفاقات تاریخی زیاد بوده و خواهد بود، اما اگر ما این صحنه با شکوه را برای این استان و برای این مردم در تاریخ ثبت نکنیم، ظلم جدی انجام شده است. این قطعه تاریخ در نسلهای آینده هم وقتی که منظرهای از این اجتماع و این حرکت را نسلهای بعدی هم ببینند، به فکر فرو میروند. تاریخ یک جامعه را از این گونه قطعات میشود بهتر فهمید؛ بهخصوص امروز در دنیا ما نیاز به این صحنهها داریم. امروز همت استکبار خبری این است که در کشورهای دیگر اسلامی، این را منعکس بکند که مردم ایران از انقلابشان راضی نیستند و خیری ندیدهاند. چرا این کار را میکنند؟ برای اینکه مبادا کشورهای دیگر اسلامی و جهان سوم، به عنوان راهنما و امام ما حرکت بکنند. با تمام همت دارند این فکر را در دنیا تزریق میکنند که ایرانیها از انقلابشان راضی نیستند و هزار مقاله مینویسند و سخنرانی میکنند، ولی هر کس که چشمش به این منظره بیافتد و این اجتماع باشکوه را که از در و دیوارش انسانهای باشور و احساسات نمایان است و قیافههای شاد، لبهای خندان و چشمهای مهربانشان را ببیند، این همه تبلغات خنثی میشود و خود تبلیغاتچیها زیر سؤال میروند. مگر در رشت چه اتفاقی افتاده؟! چه مسأله تازهای هست؛ یک مسئول برای انجام وظایفش آمده تا به استان سرکشی بکند. امروز این مردم به خاطر شخص یا اشخاص یا هیأت نیست که در صحنه این طور خودشان را نشان میدهند. اینها چیز دیگری در وجودشان وجود دارد و آن احساسی و درکی است که از راه انقلابی دارند و امیدی است که به آینده کشور بستهاند.» رجوعکنید ← کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانیهای 1373، دفتر نشر معارف انقلاب، 1395.
[3] - در بخشی از این سخنرانی آمده است: «ما میدانیم هر تلفنی که نصب میشود، چه اثری در صرفهجویی و در وقت مردم دارد. سرعتی که در کار مردم درست میکند. چه هزینههایی را از حمل و نقل و سوخت کم میکند. آدم ممکن است خیلی کارها را در اثر نبودن تلفن، انجامش ندهد. آدم صبح در منزل نشسته، میبیند اگر بخواهد برود فلان موسسه یا فلان روستا، کاری انجام بدهد، میگوید حالا بماند، ولی با تلفن انجام میشود. میلیونها کار دارد هر روز با تلفن انجام میشود که اگر نبود، انجام نمیشد و مشکلات زیادی را حل میکند. صحبت جدید در دنیا سرعتها است. مخابرات یک ضرورت واقعی برای مردم است. نمیشود آدم قبول بکند، در یک روستایی هزار نفر آدم جمع شده باشند، زندگی بکنند، یک رابط تلفنی با مرکز نداشته باشند. حالا دیگر بقیه امکانات معلوم است. من ارزش زیادی برای کار شما قائلم، هم به خاطر نیاز جامعه و هم به خاطر آثاری که برای آینده کشور دارد و به خصوص همین رویهای که فعلاً جدی گرفته شده که ما از داخل این صنعت را داشته باشیم.» رجوعکنید ← کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانیهای 1373، دفتر نشر معارف انقلاب، 1395.
[4] - در بخشی از این سخنرانی آمده است: «در برنامه اول، آموزش و به طور کلی فرهنگ، جزو اولویتها قرار گرفت و ما ترمیم عقبماندگیها را هم در نیروهای انسانی، ترمیم حقوقها، فضاهای آموزشی و ابزار آموزشی در اولویت قرار دادیم. ارقام برنامه، مقایسه این ارقام با سایر بخشها و در گذشته با برنامههای دیگر، این را خوب میتواند نشان دهد. من امروز در این دانشگاه گردشی کردم؛ بخشی از بخشهای ساخته شده را و آنهایی که در دست اجراست و آنهایی که هنوز به فازهای بعدی موکول شده، بررسی کردم و دیدم، درست همان چیزی که چشم انداز ما بود در برنامه، دارد پیش میرود. ما در بخش آموزش عالی، فکر کردیم در طول دو برنامه، استانداردهای لازم را از لحاظ فضای آموزشی و نسبت استاد به دانشجو و نیازهای تحقیقی از آزمایشگاهها و کتابخانهها را تأمین کنیم. اعتبارات آنها را هم در نظر گرفتیم که به تدریج اجرا میشود. نمونهاش این دانشگاه است. اینجا حدود دویستوسی هزار متر ساختمان در نظر گرفته شده، برای بیش از ده هزار دانشجو که نسبت را میبینید، نسبت بسیار (خوبی است؛ بالاتر از استانداردهای جهانی در دانشگاهها است. الان کمتر دانشگاه بزرگی در دنیا هست که به این نسبت، یعنی ده هزار دانشجو به دویست و سی هزار فضای آموزشی برسد و همت بلندی که طراحان داشتند، قابل ستایش است. البته این منحصر به شما نیست. در استانهای دیگر هم ما نوعاً دانشگاههای این چنینی طراحی کردیم.» رجوعکنید ← کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانیهای 1373، دفتر نشر معارف انقلاب، 1395.
[5] - در بخشی از این سخنرانی آمده است: «ما از ابتدای آشنایی به تاریخ ایران، با آستانه اشرفیه و مردم این آستانه، از طریق تاریخ تشیع در این منطقه آشنا شدیم. حضور امامزاده بزرگواری که شمع محفل مردم عاشق مقام ولایت در این منطقه شده و باعث خیر و برکت معنوی برای شما و کل استان و بلکه ایران است، این امتیاز را به شما مردم داده. شهرت علاقهمندی شما به قرآن و اسلام و حضور شما در همه صحنههای دینی و فرهنگی و مذهبی، جزو افتخارات شماست و خداوند هم نعمت را بر شما از هر حیث تمام کرده، گرچه همان طور که به مشکلاتتان اشاره شد، اما شما باید همیشه سپاسگزار خداوند باشید، به خاطر فراوانی نعمتهای مادی و معنوی که در مقایسه با بسیاری از مناطق دیگر کشور و بلکه دنیا نصیب شما شده است؛ البته کوشش کنید که این نعمتها را که خیلیهایش هنوز در مرحله قوه و استعداد است، به فعلیت برسانید و استفاده بهینه از اینها بشود. من در گذشته هم مطالب فراوانی از زبان امام جمعه معزز شما و نماینده تلاشگرتان و فرماندار کوشا و دلسوزتان شنیده بودم و در گزارشها خواندهام و آستانه را مثل رفسنجان خودمان که زادگاه من است، میشناسم و شما مردم را از صمیم دل، واقعاً آن طوری که لیاقت یک جامعه مذهبی ایجاب میکند، از صمیم دل دوست دارم و عاشق خدمت به شما مردم هستم. نه تنها من، بلکه مدیران کشور و مسئولان امروز جامعه. نعمتهای الهی را ما باید به صورتی پاسداری کنیم که آن طور که خداوند خواسته، از این نعمتها بهرهمند شویم.» رجوعکنید ← کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانیهای 1373، دفتر نشر معارف انقلاب، 1395.
[6] - در بخشی از این سخنرانی آمده است: «همه امیدهای دشمنان اسلام این بود که روحانیت، روی امواج خروشان عدم رضایت مردم از رژیم پهلوی سوار شدند و با احساسات مردم پیروز شدند، ولی وقتی که خودشان مسئول شدند، دیگر نمیتوانند کشور را بسازند و فرض بر این بود که ما یک عده طلبه بیاطلاع از کشورداری هستیم که زمام کشور هم دست ما است، نمیتوانیم از عهده مقتضیات زمان بربیاییم و کشورمان را بسازیم. ایران، یک جای کوچکی نیست. ما مثل یک کشور معمولی آفریقایی یا آسیایی نیستیم. خیلی ذخایر و امکانات در دل ایران بزرگ خوابیده است. هم مردم عجیبی دارد؛ خیلی باهوش هستند و هم منطقه جغرافیایی آن بسیار مهم است. ایران، همیشه در تاریخ محور بوده است و هم امکانات فراوانی دارد. دنیا هم ایران را میشناسد. این کشور الان دست ماست. یک بار ایران شانس خود را رد کرده است. در زمان قاجاریه، وقتی که تمدن جدید در دنیا شکل میگرفت، ایران هم مثل خیلی جاهای دیگر، شانس داشت جلو بیفتد. ما آن روزها میتوانستیم جلوتر از ژاپن و جاهای دیگر باشیم؛ گویا ما با ژاپنیها با هم شروع کردیم، در آن دوران کشورمان را بسازیم. ما امکانات بیشتری داشتیم. آنها ساختند، ولی ایران گرفتار شد و حکومتهای نالایق، نگذاشتند ایران ساخته بشود، در این مدت هم اسیر بودیم در زمان قاجاریه و پهلوی، هر دو کشور ما را اسیر کرده بودند. شانس دوم ایران، همین دوران بعد از انقلاب است که دوباره آزاد شدیم؛ با رهبری امام و با پیشتازی روحانیت که مردم را بسیج کرد. حالا که آزاد شدیم، باید تصمیممان را خودمان بگیریم. حالا که خودمان گرفتیم. یک چیزهایی خیلی برای ما آسان است؛ همین مسائل تبلیغات اسلامی و استفاده از همین عواطف دینی مردم که خوب بلد هستیم و خوب هم از عهدهاش برمیآییم. انصافاً روحانیت، مردم را در صحنه نگه داشته است. روحانیت با همین نفوذش مردم را از تفرقه و جنگ داخلی نجات داد. من واقعاً بعد از جنگ خائف بودم که چه میشود، ما اگر نتوانیم این کشور را بسازیم و دوران سازندگی را نتوانیم از عهدهاش بربیاییم. چه مقدار این عواطف و احساسات و حضور مردم در صحنه و حمایتهای مردمی را میشود حفظ کرد. نه برای اینکه ما خودمان مثلاً یک قدرتی داشتیم و مقامی بدست آورده بودیم، این را میخواهیم حفظ بکنیم و حتی نه به خاطر اینکه روحانیت یک اعتباری دارد، این اعتبار را از دست میدهد؛ به اسم اسلام غصه میخورم و نگران قضاوتی بودم که روی اسلام در دنیا میشود. همه چشمهایشان به اینجاست که ببینند اسلام چه میکند. ما ادعا داریم این مکتب میتواند مولد و سازنده باشد و اگر نباشد و اگر (
قدرت این سازندگی و انطباق با زمان را نداشته باشد، دیگر در دنیا منزوی میشود. باید تجربه بدهیم. باید آسایش بدهیم.» رجوعکنید ← کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانیهای 1373، دفتر نشر معارف انقلاب، 1395.