خاطرات روزانه / آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1373 / کتاب «صبر و پیروزی»
پنجشنبه 25 اسفند 1373 // 14 شوال 1415// 16 مارس 1995
دیشب پس از ورود به تهران، در فرودگاه مصاحبهای انجام دادم.[1] در اثر باران، هوای تهران خیلیخوب بود. به بیمارستان بقیهالله، برای عیادت احمدآقا رفتیم. حالشان خوب نیست. در اثر تزریق مایعات، خیلی ورم کرده. به خانه رفتم و حدود ساعت یک بعد از نیمه شب خوابیدم. عفت هم تازگی از منزل امام برگشته بود و گفت خانواده امام خیلی ناراحتاند.
ساعت هشت صبح باز به بیمارستان رفتم. وضع مثل سابق است. دکترها با دیالیز درصدد کمکردن تورماند و امیدی ندارند. فقط بحث چند ساعت مطرح است.
به دفترم رفتم. کارهای مانده در ایام سفر را انجام دادم و با آیتالله خامنهای، تلفنی احوالپرسی کردم. ساعت یازدهونیم به فرودگاه رفتم و یکسره با آقای ولایتی و... برای پذیرایی از میهمانان خارجی که برای مراسم افتتاح خط آهن بافق، بندرعباس میآیند، به کیش پرواز کردیم. ناهار را در هواپیما خوردیم. هوای کیش به خاطر باران طولانی چند روزه خوب است.
بعد از کمی استراحت و قدم زدن در ساحل و صحبت با آقایان ولایتی و واعظی، هواپیمای رؤسای جمهوری افغانستان و قرقیزستان، تقریباً همزمان رسیدند. یکی را در باند نگهداشته بودند. اول از آقای ربانی و سپس از آقای عسکرآقایوف، [رییسجمهور قرقیزستان]، استقبال رسمی کردیم. همراه آقایوف به ویلای محل اقامتش رفتم. در راه صحبت کردیم. هیأت قزاقستان هم رسید، ولی در حد معاون نخست وزیر بود و آقای ولایتی استقبال کرد. عصر در کنار دریا، عصرانهای با میهمانان داشتیم. قراقستانیها برای خرید رفته بودند. سوار قایقی شدیم و تا مغرب، گشتی در دریا زدیم.
شام را در رستوران سبزه دادیم. خیلی باصفا بود و تحت تأثیر کوره چوبی رستوران قرار گرفتند. چون مذاکراتمان در اسلام آباد انجام شده بود، حرف تازهای با آنها نداشتیم و صحبتها متفرقه بود. حدود ساعت دوازده، [آقای لئون پتروسیان]، رییسجمهور ارمنستان رسید و چون دیروقت بود، من به فرودگاه نرفتم و آقای ولایتی استقبال کرد. دیروقت خوابیدیم.
[1] - رجوعکنید← کتاب «هاشمی رفسنجانی، مصاحبههای 1373، دفتر نشر معارف انقلاب، 1395.