خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه / آیت‌الله هاشمی رفسنجانی/ سال 1373 / کتاب «صبر و پیروزی»

خاطرات روزانه / آیت‌الله هاشمی رفسنجانی/ سال 1373 / کتاب «صبر و پیروزی»

  • چهارشنبه ۱۸ آبان ۱۳۷۳

چهارشنبه 18 آبان 1373 5 جمادی‌الثانی 1415// 9 نوامبر 1994

 

ساعت هفت صبح، با عبور از زیر قرآن که عفت، مطابق معمول هر سفر گرفته بود، به فرودگاه [مهرآباد] رفتیم و بلافاصله به سوی کرمانشاه پرواز کردیم. وزرای راه و ترابری و مسکن و شهرسازی و آقایان میرزاده و حسین [مرعشی] و نمایندگان استان همراه بودند. در فرودگاه کرمانشاه، مراسم مفصلی برای استقبال بود. بعد از مصاحبه[1]، به سوی شهر حرکت کردیم.

مردم، استقبال فوق‌العاده گرم و باشکوهی نمودند؛ قیافه‌هایشان خندان و چهره‌ها مصمم و صمیمی بود. هوای آفتابی و تمیز، بعد از یک هفته بارندگی کم‌سابقه هم برای مردم شیرین بود. چند بار اتومبیل در اثر ازدحام مردم متوقف شد. در سالن سرپوشیده ورزشگاه آزادی، با خانواده‌های ایثارگران ملاقات داشتیم.

بعد از خیرمقدم و سرودها و شعارها، من در توصیف مقام شهید و جهادگران و

ایثارگران سخنرانی کردم.[2] سپس پیاده به مراسم‌عمومی در فضای باز ورزشگاه رفتیم. انبوه جمعیت، بسیار عظیم و فشرده و به قول خودشان بی‌سابقه و شور و احساسات هم در اوج بود.

[آقای محمدحسین‌زرندی]، امام‌جمعه و [آقای غلامرضا صحراییان]، استاندار و [خانم اختردرخشنده و آقایان اسماعیل‌ططری و سیدآیت‌اله موسوی‌اجاق]، سه نمایندة شهر به اختصار خیرمقدم گفتند. بین نمایندگان و امام‌جمعه و استاندار اختلاف شدیدی است، ولی به احترام حضور من، با هم کنار آمده‌اند. سخنرانی مفصلی برای مردم، در تعریف از آنها و اشاره به امکانات و استعداد استان و خدمات دولت و برنامه‌های آینده و وعده‌های دلگرم‌کننده کردم.[3]

سپس به سوی استانداری رفتیم. باز هم در مسیر، همه جا اجتماع مردم و ابراز احساسات بود. ظهر به استانداری رسیدیم. کمی استراحت کردیم و مطالعه و نماز و سپس ناهار در جمع همراهان و میزبانان و سپس کمی استراحت و استماع اخبار انجام شد. به سوی فرودگاه حرکت کردیم و با هلی‌کوپترها به سوی اسلام‌آباد پرواز نمودیم. استاندار، در راه توضیحات می‌داد.

کنار اجتماع بسیار با شکوه مردم در ورزشگاه شهر فرود آمدیم. احساسات و هجوم مردم، مقدار زیادی از وقت را گرفت. چند زن، زیر دست و پای دیگران لگدمال شدند؛ متأثر شدم. از مردم خواستم که از اطراف آنها کنار بروند. امام جمعه و نماینده استان در مجلس خیرمقدم گفتند و خواسته‌ها را مطرح کردند. سپس سخنرانی من بود که به خاطر ازدحام زیاد، به سختی انجام شد.[4]

بلافاصله به سوی کرمانشاه پرواز کردیم. در مسیر از عملیات چهاربانده کردن جاده اسلام آباد - کرمانشاه بازدید نمودیم. سپس در محل طرح یکپارچه‌سازی و آبیاری تحت فشار منطقه دورود فرامان واقع در حومه کرمانشاه و کنار رودخانه عظیم «قره‌سو» فرود آمدیم.

از مزارع تحت آبیاری طرح بازدید کردیم. در سالن مرکز ترویج کشاورزی، مهندسان و رییس اداره کشاورزی توضیحات خوبی دادند. به شکل جالبی، هزار هکتار از اراضی دیم تپه ماهور کنار رودخانه را یکپارچه برنامه آبیاری بارانی اجرا کرده بودند؛ با هزینه دویست و بیست هزار تومان برای هر هکتار. نکته جالب، حفظ حالت تپه ماهور است. مردم روستاهای اطراف اجتماع کرده و با قربانی‌ها و طبل و دهل و ساز، ابراز شادمانی می‌کردند. از یکی از استخرها در ارتفاعات بازدید و موتورخانه را افتتاح کردیم.

از آنجا به سوی مقبره مرحوم فاضل تونی[5] رفتیم. در مسیر روستاییان و مردم حاشیة شهر، استقبال گرمی داشتند. مغرب به مقبره رسیدیم. در حال ساخت است. سه قرن و نیم پیش در زمان صفویه، در مسیر برگشت از عتبات، کنار پل قدیمی فوت کرده است.

نماز مغرب و عشا را آنجا خواندیم. جمع زیادی از مردم روستای چقازرد جمع شده بودند. از آنجا به اداره مخابرات رفتیم. مراسم برای افتتاح بیست و چهار هزار شماره تلفن بود. مدیران گزارش دادند و من بعد از سخنرانی[6]، تلفن مراکز شهری و روستایی را افتتاح کردم.

به مسجد جامع رفتیم. آقای زرندی، امام جمعه کرمانشاه در جمع علما و طلاب استان، گزارش داد و خیرمقدم گفت و خواسته‌ها را مطرح کرد؛ خوب صحبت کرد. من هم صحبت طولانی دربارة موقعیت و وظایف روحانیت و برنامه پنج‌ساله اول توسعه و خدمات انقلاب و دولت داشتم.[7]

شام خوردیم. به دستور من، مسجد جامع را با استفاده از اعتبارات بازسازی، خیلی خوب ساخته‌اند. به استانداری برگشتیم. خاطرات را نوشتم. مقداری مطالعه کردم و خوابیدم.

 

[1] - در این مصاحبه آمده است: «ما در استان کرمانشاه، منطقه غرب، اهداف بسیار زیادی داریم برای خدمت به مردم و بررسی اوضاع اینجا، دیدن کارهای در دست اقدام، زیارت علما و مردم و بررسی نیازهای مردم، برنامه‌های آینده‌مان، به خاطر اهمیتی که این منطقه دارد، به خاطر شرایط جنگی که اینجا بوده و آسیب‌های فراوانی که اینجا دیده، بررسی بازسازی و مسائل فراوان عمرانی و جاری منطقه. امیدوارم که بتوانم اطلاعاتم را زیادتر کنم، نسبت به این منطقه برای تصمیمات اداری بهتر.» رجوع‌کنید کتاب «هاشمی رفسنجانی، مصاحبه‌های 1373، دفتر نشر معارف انقلاب، 1395.

[2] - در بخشی از این سخنرانی آمده است: «از اینکه در لحظات اول ورود به استان وسیع شما، توفیق زیارت ایثارگران را پیدا کردیم خداوند را شکر می‌کنم و این را از نعمت‌های خداوند می‌دانم. این که شماها اینگونه نسبت به بنده ناچیز اظهار لطف و محبت می‌فرمایید؛ برای ما بسیار گرانبها و هم مایه شرمندگی است. از این جهت گرانبها است که من الطاف و احساسات شما را بسیار، مهم می‌دانم و فکر می‌کنم خانواده‌های عزیز شهدا و مفقودان و جانبازان و آزادگان و خود آنها، مجموعه ایثارگران ما، مردمی هستند که به لطف خداوند قلبشان و دلشان با خداوند ارتباط دارد و شما به دلیل سرمایه ایثار، مورد عنایت خاص خداوند هستید. محبت شما مردم معنا و ارزش دارد و برای یک مسئول، سرمایه و مایه اطمینان و آرامش دل است. من هر بار که توفیق پیدا می‌کنم در بین امثال شما باشم قصد قربت و عبادت می‌کنم. گرچه کارهای یک مسئول اجرایی ـ اسلامی باید عبادت و به قصد قربت باشد، اما در میان شما بودن و با شما ملاقات کردن و به امور شما رسیدگی کردن با دیگران حتماً فرق دارد.»

[3] - در بخشی از این سخنرانی آمده است: «در ذهن ما مردم ایران، خطه کرمانشاهان به عنوان یکی از مراکز مهم تربیت انسانهای شجاع دلاور وبا نشاط و پرتلاش است و تاریخ ما، چنین وضعی را برای شما مردم خوشبختانه ترسیم کرده و هر کس امروز بتواند آن چه که ما می‌بینیم از این صحنه‌های باشکوه ببیند، همه تاریخ این استان را و این مردم را خلاصه می‌بیند در مراسمی که امروز در خیابانها و در آن ورزشگاه بوجود آمده. استان شما در طول تمام دوران هشت ساله دفاع و بعد از آن به عنوان خط مقدم جبهه مردم ما بود و تاریخ این را ثبت کرد و شما جبهه‌داران و طلایه‌داران و دروازه‌بانان صالح و صادق و لایقی بودید، البته این مخصوص امروز نیست، تاریخ کرمانشاه این طور بوده است، ما همیشه از ناحیه غرب کشورمان در معرض خطر بودیم و همیشه کرمانشاهیان، دروازه‌بانان خوبی برای جلوگیری از نفوذ خطر به کشور بوده‌اند و شاید یکی از ادله دلاوری و مردانگی شما، همین ویژگی جغرافیایی شما باشد که تاریخ و حوادث تاریخ اینجا، مردان مقاوم، مردم صبور، دلیر و شجاعی را طلب می‌کرده، ما در هر عصری این خطر را داشته‌ایم و اینجا هم همیشه مقاومت کرده، خداوند طبیعت استان شما را غنی و نیرومند ساخته است.» رجوع‌کنید کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانی‌های 1373، دفتر نشر معارف انقلاب، 1395.

[4] - در بخشی از این سخنرانی آمده است: «ما در دوران دفاع، مکرراً به شهر شما آمده‌ایم و بعد از جنگ هم درحالی که هنوز خرابی‌های جنگ با همان وسعت باقی بود، به زیارت شما آمدم. خساراتی که در طول هشت سال به اسلام‌آباد وارد آمد، به جز چند شهری که در خط مقدم جبهه در اشغال دشمن بود، در هیچ شهری این اندازه، خسارت و تلفات به بار نیامد و لذا این مشکلاتی که امام جمعه و نماینده محترم شما مطرح کردند، کاملاً طبیعی به نظر می‌رسد و ما مبالغه و اغراق‌گویی تصور نمی‌کنیم. به طوری که در آمار و ارقام آمده، اسلام‌آباد بیش از 280 بار بمباران شد که بیش از 800 نقطه شهر بمب خورد و تخریب شد. در اواخر جنگ و پیش از عملیات مرصاد، من در اسلام‌آباد بودم، ساعتی در خیابان‌ها و کوچه‌های اسلام‌آباد به طور ناشناس گشتیم. واقعاً نتوانستیم یک ساختمان سالم و بی‌آسیب را پیدا کنیم. خیابان‌ها، پارک، خانه‌ها، کوچه‌ها، پل‌ها و ادارات همه منهدم و نیمه مخروبه بود و آب در خیابان‌های شهر و فاضلاب جریان داشت. بعثی‌های عراق هر وقت در جبهه شکست می‌خوردند، کینه و خشم خودشان را بر سر شهر اسلام‌آباد خالی می‌کردند و بمباران‌های مکرر و سبعانه در این شهر انجام می‌شد و مردم بی‌گناه و بی‌دفاع را هدف قرار می‌داد.» رجوع‌کنید کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانی‌های 1373، دفتر نشر معارف انقلاب، 1395.

[5] - این مقبره در کنار پل کهنه کرمانشاه، مشرف بر رودخانه قره سو ساخته شده است. «ملأ عبدالله بن محمد تونی بشروی»، از علما و فقهای دوره صفویه بود و در مشهد مقدس به تدریس و ترویج اشتغال داشت. وی در اواخر عمر به قصد زیارت ائمه عراق از خراسان حرکت کرد و در روز شانزدهم ربیع الاول سال 1071 هجری قمری در کرمانشاه دارفانی را وداع گفت. شیخ علی‌خان زنگنه، حاکم کرمانشاه، نزدیک پل کهنه، وی را دفن و بر مزار او بقعه‌ای بنا کرد. این بنا در زمان نامشخصی به کلی تخریب شده بود و در دوران سازندگی، مقبره جدید در این محل احداث شد.

[6] - در بخشی از این سخنرانی آمده است: «تشکر می‌کنم از برادران مخابرات و پست به خاطر این همه کار و میل دارم که همه مردم کشور همین طور که من فکر می‌کنم، اهمیت این بخش کار را متوجه باشند. کار بسیار مهمی است، متأسفانه گاهی مزاحمت‌هایی می‌شود؛ نمی‌گذارند مردم درست بفهمند، کار چقدر مهم است. هیچ‌کس حساب نکرده یک خط تلفن چه اندازه صرف جویی اقتصادی در وقت مردم کشور دارد، هیچ‌کس حساب نکرده است سرعت عملی که از کار با تلفن به دست می‌آید، چقدر زیاد است. جمع بکند ببیند بازده «وقتی» مردم چقدر اضافه می‌شود با تلفن. هیچ‌کس از کارهایی که اگر تلفن نباشد انجام نمی‌گیرد، به خاطر دوری راه و به خاطر مشکلات سفر صرف‌نظر می‌کند از کار. هیچ‌کس این را حساب نمی‌کند، بی‌خود نیست (دنیا امروز این همه روی مخابرات و ارتباطات حساب می‌کند و سرمایه گذاری می‌کند، به طوری که به سرعت برق دارد این تکنولوژی توسعه پیدا می‌کند. آدم امروز یک چیزی را می‌فهمد ماه بعد می‌بیند بهترش جایگزین شده است، در مخابرات حق این صنعت هست که این جوری مورد توجه قرار بگیرد، دنیا را همین مخابرات و این ارتباطات مثل یک دهکده کوچکی در آورده، آدم از دفتر کارش می‌تواند با آن طرف کره زمین فوری تماس بگیرد و کارش را انجام بدهد. ما در این صنعت خیلی عقب بودیم، کشوری که این همه ادعا داشته در زمان رژیم ستم شاهی اول انقلاب، یک میلیون و چند صد هزار شماره تلفن برای 36 میلیون جمعیت داشت و آن هم از شیوه‌های کهنه و فاصله‌دار با تکنولوژی دنیا.» رجوع‌کنید کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانی‌های 1373، دفتر نشر معارف انقلاب، 1395.

[7] - در بخشی از این سخنرانی آمده است: «روحانیت از زمان پیامبر (ص) تا به‌حال، از زمان علی‌ابن ابیطالب (ع) تا به‌حال، برای اولین بار توانسته زمام امور یک کشور را بدست بگیرد. ما اگر درست کار بکنیم، مبنایی کار بکنیم، کارهای زیربنایی بکنیم، راه صحیح را انتخاب بکنیم، نسل آینده می‌فهمند دین یعنی چه، نسل آینده می‌فهمد اسلام یعنی چه، روحانی یعنی چه؛ ولی اگر عوامی بکنیم، ما همین کاری که کردیم پنج سال پیش ما می‌توانستیم گندم وارد بکنیم؛ روغن‌نباتی و همه چیزهایی که هست وارد بکنیم، با همان قیمت‌های دلار هفت تومانی هم به مردم بدهیم، ولی خوب امروز شما نه کشاورزی داشتید، نه دانشگاه داشتید، نه این مسائل را داشتید؛ راه غلطی بود. داشتند می‌رفتند در گذشته، خداوند به ما توفیق بدهد که بشناسیم و راه درست را پیدا بکنیم؛ از طریق درست با کارهای زیربنایی حرکت بکنیم. این آب‌هایی که از استان شما دارد بیرون می‌رود، خیلی با ارزش است؛ قطره‌اش ارزش دارد. یک مقداری از این طرف می‌رود عراق، یک مقدارش می‌رود، از خوزستان می‌ریزد در هور از آنجا می‌رود به خلیج فارس و گاهی هم تبدیل به سیل می‌شود و همه چیز را می‌شوید و می‌برد. ما اگر درست کار بکنیم، باید بر این آب‌ها سد بزنیم و هرجا که یک دشتی هست، این آب را ببریم آنجا تبدیل به محصولات کشاورزی کنیم، تبدیل به زندگی کنیم.» رجوع‌کنید کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانی‌های 1373، دفتر نشر معارف انقلاب، 1395.