خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه / آیت‌الله هاشمی رفسنجانی/ سال 1373 / کتاب «صبر و پیروزی»

خاطرات روزانه / آیت‌الله هاشمی رفسنجانی/ سال 1373 / کتاب «صبر و پیروزی»

  • سه شنبه ۲۶ مهر ۱۳۷۳

سهشنبه 26 مهر 1373 12 جمادیالاول 1415// 18 اکتبر 1994

 

اول وقت برای مذاکرات رسمی و جدی به نخست‌وزیری رفتیم. در منطقه وسیعی است، شامل ساختمانها و مراکز تحت اداره نخست وزیری، مثل سازمان برنامه و وزارت کشور و مرکز تحقیقات و غیره که خیلی هم زیاد است. دربارة همکاریها در حمل و نقل و سرمایهگذاری آنها در ایران و خرید روغن نخل و مسائل جهان اسلام مذاکره کردیم.

سپس به سازمان برنامه آنها رفتیم. سیاستهای اقتصادی و برنامههای اجرا شده در بیست سال گذشته و برنامه آینده را شامل تکیه بر خصوصی‌سازی و حذف سوبسید [=یارانه] و توجه به مزیتهای نسبی عمل در چارچوب برنامه، توضیح دادند. سپس
 سئوالاتی کردیم که خوب نتوانستند جواب بدهند. مثلاً علت کمی دانشجو، با اعتراف به کمبود نیروی انسانی کیفی و وجود سوبسیدها در بخش درمان و نظایر آن.

از آنجا به مرکز اسلامی، جایی که نمایشگاه آثار تمدن اسلامی برقرار بوده، رفتیم. همزمان با رسیدن ما، برنامه انتخاب «مادر نمونه» در جوار مرکز تمام شده بود. خانم‌های زیاد و رنگارنگ جمع بودند که جلوی آنها پیاده شدیم؛ هم آنها تعجب کردند و هم ما. بچه مدرسه‌ای‌ها هم رسیدند و با من عکس گرفتند.

در خاتمه بازدید از آثار تمدن اسلامی، به یک نفر آزاده به نام آقای [محمدرضا] شایق، اهل یزد رسیدیم که قرآن را در آنجا از حفظ، در مدت چند ماه با خط خوب نوشته بود. یک سطر را نگه داشته بود که در حضور من تمام شود. ایستادم، خط آخر را از سوره ناس نوشت و من هم چند سطر در زیر آن، با همان قلم مشق او نوشتم. از کارش تمجید کردم. قرآن را در زمان اسارت هفت‌ونیم سالهاش در عراق، حفظ کرده است.

به اقامتگاه برگشتیم. بعد از ظهر، مدیرعامل سازمان تحقیقات روغن نخل آمد. گزارش خوبی از جریان تحقیقات. پروسه کشت و روغنگیری پالم را با اسلاید شرح داد. بیش از دو میلیون هکتار نخل با 5/7 میلیون تن روغن دارند. خواست که ایران محدودیت ورود روغن نخل پالم- را لغو کند. به خاطر چربی زیاد، ما فقط تا 20 درصد روغن خوراکی را از نخل میگیریم.

سپس به استان سلانگر در جنوب کوالالامپور رفتیم. وزیر همراهم، دکتر یوسف، وزیر شرکتهای دولتی است و عربی خوب میداند. فارغالتحصیل الازهر مصر است. اطلاعات زیادی از او گرفتم. از یک اتوبان بسیار خوب عبور کردیم که بخش خصوصی ساخته و از شمال تا جنوب مالزی، از مرز تایلند تا مرز سنگاپور ادامه دارد. به منطقه «شاه عالم» رسیدیم؛ تعبیری به زبان فارسی.

برای دیدن کارخانه اتومبیل‌سازی [برتون] رفتیم. مدیرعامل توضیحات داد. سالیانه تعداد یکصد و پنجاه هزار دستگاه تولید میکنند. از خطوط تولید بازدید کردیم. بیست درصد آن وارداتی است. دولت نیمی از سهام را به عموم مردم داده است. کارخانه خوبی است.

سپس از کارخانه تلویزیون‌سازی بازدید کردیم. آن‌ها هم سالانه تعداد یک ونیم میلیون دستگاه تلویزیون میسازند. به ایران هم میفروشند؛ نیمه‌اتوماتیک است. قرار بازدید از کارخانه تهویه‌سازی را لغو کردیم. برای بازدید از مسجد سلطان صلاح‌الدین عبدالعزیزشاه رفتیم. مسجد عظیمی است و نوساز که دولت محلی استان سلانگور[1] ساخته است. اثر جاویدانی است؛ در دو طبقه، بیش از ده هزار مترمربع ساختمان، گنجایش سی هزار نمازگزار را دارد. مسجد دارای چهار مناره است.

شب جمعی از سرمایهداران مالزی آمدند و برای همکاری با ایران، اظهار آمادگی کردند. من توضیحاتی در مورد امکانات و زمینههای کار در ایران به آنها دادم. نخست‌وزیر و وزیر امورخارجه برای شام به اقامتگاه آمدند. ضمن صرف شام، دربارة مسائل کاری و همکاری [سازمان همکاری‌های اقتصادی] اکو و [اتحادیه کشورهای آسیای جنوب شرقی] آ سه آن و همکاری در سازمان کنفرانس اسلامی در مراکش صحبت شد.

 

 

[1] - سلانگور معروف به سلانگور دارالاحسان، یکی از ۱۳ ایالت کشور مالزی است که بیش از چهار میلیون نفر جمعیت دارد.