سهشنبه 21 تیر 1373 //2 صفر 1415 // 12 جولای 1994
خانواده شهید اندرزگو[1] با سه پسرش آمدند و ضمن اظهار ارادت، از هزینههای سنگین ازدواج گفتند. همسرش، ماجرای سفر به افغانستان، همراه شهید اندرزگو و مواجه شدن با خطر مرگ توسط صاحبخانه مخفیگاهش در زابل که در انتظار تهیه امکانات برای خروج از کشور در زمان شاه و نجات معجزهآسا در رفت و برگشت که اسلحه هم همراه خود در برگشتن آورده بود و ماجرای بازداشت بعد از شهادت همسر با فرزندش را تعریف کرد؛ روحیه خوبی دارند.
فائزه، امروز برای ملاقات [آقای خوان آنتونیو سامارانش]، رییس کمیته بینالمللی المپیک به [لوزان] سوییس رفت و شب برگشت. آقای [اکبر] ترکان، [وزیر راه و ترابری] آمد. گزارش سفر به بلغارستان و رومانی و کارهای بزرگ ایام چائوشسکو[2] در رومانی را داد و اهمیت بندر مهم در دهانه رود دانوب را گفت؛ دریای سیاه از طریق رود دانوب، به دریای شمال وصل میشود.
آقای [مرتضی] محمدخان، [وزیر امور اقتصادی و دارایی]، برای سفر به سوریه جهت مذاکره دربارة کیفیت استرداد طلبمان آمد و نظر خواست. سوریها میخواهند طلب ما را با لیره سوری، به قیمت کمتر از یک چهارم قیمت واقعی دلار بپردازند که ما قبول نکردهایم. دربارة بانک مرکزی و بعضی معاونان او هم صحبت شد.
آقای [عباسعلی] وکیلی، [رییس ستاد رسیدگی به امور آزادگان] آمد. برای امور آزادگان پیشنهادهایی کرد. عصر آقای [سیدجلالالدین] طاهری، امامجمعه اصفهان آمد. برای آبرسانی به روستای ینگآباد جرقوِیه و ابقای معاون عمرانی استانداری کمک خواست که هر دو را پذیرفتم.
شورای عالی انقلاب فرهنگی جلسه داشت. تصویب شد که فرهنگستانها به رییسجمهور وابسته شود و در وظایف شورای برنامهریزی تجدید نظر شود.
چند بار با دکتر عادلی، [رییسکل بانک مرکزی]، دربارة نرخ ارز تلفنی صحبت کردم. امروز دلالها و صاحبان ارز فشار زیادی به بازار آوردهاند و ارز را گران کردهاند. به وزارت اطلاعات گفتم اخلالگران را شناسایی کنند. عفت و فاطی از اتریش تلفن کردند؛ حالشان خوب است.
[1] - شهید سید علی اندرزگو (۱۳۱۶–۱۳۵۷)، از مبارزان دوران طاغوت در خلال سالهای ۱۳۴۲–۱۳۵۷ بود. شهید اندرزگو، در نوجوانی با شهید نواب صفوی و تشکیلات فدائیان اسلام آشنا شد. در جریان قیام ۱۵ خرداد از فعالان تظاهرات بود که همان شب با اهدای کتابی از سوی حضرت امام (ره) مورد تقدیر واقع شد. پس از این واقعه، دستگیر شد و تحت شکنجههای سختی قرار گرفت، اما ساواک نتوانست اطلاعاتی به دست آورد. پس از مدتی از زندان آزاد شد و به شاخه نظامی مؤتلفه پیوست. در جریان ترور حسنعلی منصور، شهید اندرزگو، پس از آنکه شهید بخارایی، گلولهای به نخست وزیر شلیک کرد، او نیز گلوله دیگری به او زد و از مهلکه گریخت. در پی این اقدام، ساواک نتوانست او را بیابد، لذا به طور غیابی محاکمه و به اعدام محکوم شد. مدتی پس از محاکمه غیابی، ساواک او را ردیابی کرد، اما از دست ساواک فرار کرد و به عراق رفت و در سال ۱۳۴۵ به ایران بازگشت، اما مدام محل سکونت خود را تغییر میداد. او در این سالها در شهرهای مختلفی از جمله، تهران (محله چیذر) و قم سکونت کرد. پس از اینکه ساواک موفق به پیدا کردن محل سکونتش در قم شد، به مشهد رفت و از طریق زابل و زاهدان به افغانستان گریخت. پس از مدت کوتاهی، دوباره به مشهد بازگشت. مدتی هم به سوریه و لبنان رفت و دورههای نظامی دید. او قصد داشت محمدرضاشاه را ترور کند. شهید اندرزگو، در دوم شهریور ۱۳۵۷ زمانی که راهی خانه یکی از دوستانش بود، از سوی مأموران ساواک که از قبل او را تحت نظر داشتند، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید و پیروزی انقلاب اسلامی را ندید.
[2] - نیکولای چائوشسکو (۱۹۱۸ - ۱۹۸۹) آخرین رییسجمهور رومانی در دوران کمونیستی بود. دولت او در سال ۱۹۸۹ در پی انقلاب رومانی سقوط کرد. چائوشسکو و همسرش پس از محاکمهای شتابزده و کوتاه که مستقیم از تلویزیون نیز پخش میشد، به اعدام محکوم شدند و در برابر جوخه آتش قرار گرفتند.