خاطرات روزانه / آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1372/ کتاب «صلابت سازندگی»
پنجشنبه 7 بهمن 1372 | 14 شعبان 1414 27 ژوئن 1994
تا ساعت نُه صبح کارها را انجام دادم. [آقای رشید عالماوف]، وزیر امورخارجه تاجیکستان آمد. نامه [آقای رحماناوف]، رئیس جمهور را آورد که با خط فارسی نستعلیق نوشته بود. علاوه بر متن دوستی، خبر داده که بنا دارند در سال آینده آشتی ملی برقرار کنند و انتخابات انجام دهند و کمک ما را خواستهاند. عقیده دارند که ما به مخالفان دولت کمک میکنیم. قول مساعد دادم و تأکید بر ضرورت وفاق ملی کردم.
آقای [محسن] دعاگو، [امامجمعه شمیرانات] آمد. نظراتی دربارة مسائل صنعتی و بازرگانی کشور ایراد کرد. برای اقدامات عمرانی که از سوی بعضی از ائمهجمعه در خرمشهر دارند، کمک خواست؛ قبول کردم، به همان اندازه که کمک جمع کنند، من هم کمک کنم. گفت تاکنون بیست و شش میلیون تومان جمع کردهاند.
مجمع تشخیص مصلحت جلسه داشت. قرار شد تعزیرات آرد و نان، همچنان در اختیار دولت بماند. مشکل اراضی متصرفی وزارت نیرو که برای دانشگاه گرفته و دادگاه به نفع مالکان قبلی رأی داده است، حل شد. تا ساعت چهار بعد از ظهر در دفترم کار کردم. از استخر استفاده کردم و با اخوی محمد، [رئیس سازمان صدا وسیما] و آقای [علی] لاریجانی، [وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی]، دربارة صداوسیما و وزارت ارشاد مذاکره تلفنی داشتم.
عصر به خانه آمدم. تا آخر شب، وقت به تماشای تلویزیون و مطالعه گزارشها گذشت. فائزه و بچههایش آمدند و شام خوردیم. از یاسر هم دربارة وضع تحصیلاش پرسیدم؛ گفت دو ترم دیگر باقی مانده است.
امروز مهدی هم آمد و گزارش سفر به ترکمنستان را داد. اطلاعات باارزشی از وضع صنایع و منابع نفت و گازشان آورده است. آقای نیازُف او را عضو کمیسیون احداث خط لوله کرده که در پذیرفتن آن مُردّدیم.