دوشنبه 20 دی 1372 | 27 رجب 1414 10 ژوئن 1994
به دفترم رفتم. [به مناسبت عید مبعث]، به محافظان و دفترمان عیدی دادم. از استخر استفاده کردم. به دفتر رهبری رفتیم. یک عبای نایینی، هدیه عید به ایشان دادم. در حسینیه، در مراسم عید، من و رهبری صحبت کردیم. صحبتهای ایشان مصلحتجویانه بود؛ دیروز هم صحبت خوبی کردهاند.
به خانه برگشتیم. ناهار بچهها جمع بودند. عصر برای افتتاح مراسم مسابقات حفظ و قرائت قرآن به حسینیه ارشاد رفتم. صحبت کوتاهی کردم[1] و به خانه آمدم. بیشتر وقت به استراحت و تماشای تلویزیون گذشت. عفت هم میهمان داشت.
[1] - در بخشی از این سخنرانی آمده است: «من امروز در ایران قرآن را عزیز میبینم و شاید هیچ زمانی این مقدار قرآن در بین ما و جوامع اسلامی، آنطوری که امروز در ایران عزت پیدا کرده، سابقه نداشته، چنین گروههای جوانی بخصوص، به قرآن توجه کردند. قرآن ظاهری بسیار زیبا و دلنشین دارد، برای کسانی که با قرآن مأنوس میشوند. آهنگ قرآن، دلنواز ودلنشین است و برای انسان جزو زیباترین آهنگهایی است که در این فضای لایتنهی پخش میشود. از اول هم که قرآن نازل شده، خود قرآن، الفاظ قرآن و آهنگ قرآن، این خاصیت را داشته و جزو مظاهر اعجاز قرآن بود؛ اینکه کفار، موقعی که پیامبر (ص) و یا یاران پیامبر در کعبه قرآن میخواندند، پنبه در گوششان میگذاشتند، هیچ توجیه دیگری ندارد، جز اینکه از راه گوش قلبها راتسخیر میکرد. کلمات قرآن، گاهی آنقدر بُرنده و مسخرکننده بود که در تواریخ داریم، مخصوصاً جوانها، یک جمله را که میشنیدند، آنقدر آن جمله را تکرار میکردند که بعضی از آشناهایشان، فکر میکردند که آنها دیوانه شدهاند. این را از ادله ساحره بودن پیغمبر به حساب میآوردند که میگفتند سحر است. واقعاً جذبشان میکرد.» رجوعکنید ← کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانیهای سال 1372، دفتر نشر معارف انقلاب،1394.