خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی؛ سال 1372؛ کتاب صلابت سازندگی
شنبه 28 فروردین 1372 |24 شوال 1413 17 آوریل 1993
برای نماز صبح که بیدار شدم، دیدم درب اتاق را از بیرون قفل کردهاند. نمیخواستم دیگران را بیدار کنم، ولی چارهای نبود. در زدم، آشیخ محمد آمد و باز کرد. عفت هم بیدار شد. دیگر نخوابیدم.
اخبار خارجی را گرفتم. صبحانه را با فامیل خوردیم و با یک ساعت تأخیر به سوی نوق پرواز کردیم. کنار امامزاده گلزار شهدا فرود آمدیم. مردم همانجا جمع بودند. نظم خوبی داشتند. در سفر گذشته، مثل دیروز رفسنجان شلوغ کرده بودند.
از قبور شهدا و مقبره امامزاده بازدید کردم. ساختمان امامزاده را با نقشه خوبی تجدید بنا میکنند. ناتمام است؛ قول کمک دادم. متولی امامزاده از بچههای هم سن در دوران اقامت در بهرمان و اکنون پدر دو شهید است؛ برای تکمیل بنا کمک خواست.
دختر بچهای شعر بسیار خوبی سروده بود و خوب خواند، مگر یک جمله که بد خواند. آشیخ محمد و آقای انصاری، خیرمقدم ستایشگرانهای گفتند. من هم سخنرانی خودمانی و خاطرهگویی نمودم: خاطره اولین سفر و مهاجرت به قم.[1]
از آنجا به خانه خودمان رفتیم. اخیراً خانه را تعمیر کردهاند. برای صفّه و سالن در گذاشتهاند که قبلاً نداشت و سفید کردهاند که کاهگلی بود. در منزل با بستگان دیدار کوتاهی داشتیم. به بام خانه رفتیم. به همراهانم، بادگیری را که در زمان نوجوانی در سن سیزده سالگی در آنجا به دست خود ساخته بودم و نیمهتمام مانده، نشان دادم. برای خودم هم جالب بود که چگونه در آن سن توانستهام چنین، بنایی کنم.
جمعی از زنان و مردان روستا به خانه آمدند. به گرمی احوالپرسی کردیم. علاقه داشتم که بیشتر بمانم، ولی در شهرستان بم برنامه داشتیم و دیر شده بود. حدود دو ساعت اقامتمان در بهرمان طول کشید. به خانه همشیره طیبه رفتم که مادر شهید است و احوالپرسی کوتاهی نمودم. در آنجا، آقای احمد علایی از هم سنها و همشاگردیهای دوران مکتب من، شعر خوبی در مدح من سروده بود که قرائت کرد.
به آقای [غلامرضا] فروزش، [وزیر جهاد سازندگی] گفتم از پستههای کویری بازدید کند و ببیند که چگونه از زمین شور، مردم زحمت کش پسته برمیدارند؟ گفتم مشکل آبرسانی روستا را رفع کنند. آب انبارسنتی درب منزل ما توجه همراهان را جلب کرده بود. خبرنگاران مصاحبههایی هم با من داشتند.[2]
به سوی رفسنجان پرواز کردیم. در فرودگاه نیمه تمام رفسنجان، سوار هواپیما شدیم. هواپیمای سی 130 که همراهان را میآورد، مشکل داشت. مدتی معطل شدیم و بالاخره آنها با هلیکوپترهای شنوک آمدند و کمی بعد از ما رسیدند.
نزدیک ظهر در فرودگاه نیمه تمام بم فرود آمدیم. با تأخیر زیاد و بعد از مراسم استقبال به سوی شهر حرکت کردیم. در راه از شهر پانزده هزار نفری بروات گذشتیم. اجتماع خوب و پرشوری از مردم در خیابانها بود. عبور کردیم و به شهر بم رفتیم. مردم شهر در خیابانها و در ورزشگاه، خیلی باشکوه و پُرشور استقبال کردند.
زیادی قربانی کردن گوسفند و گاو و شتر در اینجا و شهرهای دیگر رنجم میداد. تصمیم گرفتم، به نحوی در سفرهای آینده، رسم قربانی در انظار مردم را ممنوع کنم. کمی خون هم روی عمامهام پاشید. در خیابانها، مردم و مخصوصاً زنان، مقدار زیادی گل پرپر کرده بودند و پرهای گل را روی ماشین میپاشیدند. بعضی در کف خیابان، راه را گلفرش کرده بودند که ماشین حامل من از روی گل رد شود. به طور کلی به نظر رسید که مراسم استقبال در سفرها با ابتکارات و ظرافتهای جدیدی همراه میشود. علاوه براین، هنرمندان برای سرودن شعر و سرود و اجرای موسیقیهای بدیع و نوشتههای جالب و خلق تابلوهای تازه و پلاکاردهای اهالی با مضامین شاعرانه، به مسابقه برخاستهاند و فکر میکنم صداوسیما نقش مهمی ایفا میکند.
در اجتماع مردم در استادیوم بزرگ شهر، امام جمعه و نماینده خیرمقدم گفتند و خواستهها را بیان کردند. من هم سخنرانی مفصلی کردم و شهادت امام صادق (ع) را تسلیت گفتم و حادثه فیضیه در سال 42 را بازگو نمودم.[3]
برای دیدن ارگ بم رفتیم. اثر باستانی بسیار مهمی است. مربوط به قرنها پیش از اسلام است. میگویند زمان بهمن اسفندیار ساخته شده که گویا افسانهای است. مساحت آن بیش از شصت هکتار است، با ساختمانهای خشت و گل. راهنما دبیر خوش ذوقی بود که خیلی خوب توضیح میداد.
در قلعه ارگ، بالاترین نقطه ساختمان که حدود شصت متر مرتفع است، ساختمان چهار فصل را فرش کرده بودند. در مسجد وسیع آن نماز خواندیم و توضیح شنیدیم و ناهار خوردیم. جمع زیادی هم در میهمانی بودند. دستور دادم به سرعت بازسازی کنند و برای جلب توریست تبلیغات بیشتری انجام دهند.
به سوی روستای دولتآباد در بخش محروم نرماشیر حرکت کردیم. هنوز هم در خیابان، مردم زیادی مانده بودند. مراسمی برای شروع کار ساخت یک مرکز بهداشتی بود. به خاطر اینکه حلقهای از زنجیره ساخت هزار مرکز است که با کمک وام بانک جهانی بنا است بسازیم، به آن اهمیت دادیم. برای مردم از اهمیت بهداری گفتم.
از آنجا برای کلنگزنی کارخانه کرمانخودرو رفتم. با مشارکت یک شرکت کرهای ساخته میشود. سپس به سوی کرمان پرواز کردیم. با هلیکوپترها از فرودگاه به ماهان رفتیم.
برای شروع کار اجرایی شهرک دانشگاهی و مرکز بینالمللی علوم و تحقیقات و تکنولوژی پیشرفته جهان سوم که با همکاری عبدالسلام[4] پاکستان پیاده میشود.
مردم ماهان کیلومترها راه آمده بودند و اجتماعی عظیم داشتند. نزدیک غروب بود. امامجمعه خیرمقدم گفت و من صحبت کوتاهی دربارة آثار مهم این مرکز در پیشرفت ماهان داشتم.[5] سپس مراسم مرکز انجام شد. دکتر منصوری و دکتر [مصطفی] معین، [وزیر فرهنگ و آموزش عالی] گزارش دادند. با حضور جمعی از چهرههای پزشکی و دانشگاهی پردهبرداری کردیم و من سخنرانی تشویقآمیز نمودم و کلنگزنی کردم؛ برخلاف سلیقهام، در این سفر کلنگ زیاد زدیم.
از آنجا برای افتتاح سیلوی یک صد هزار تنی در جاده ماهان ـ کرمان رفتیم. در راه مردم ماهان را دیدم که در شب تاریک، پیاده با زن و بچه از محل اجتماع برمیگشتند؛ متأثر شدم و از مسئولان برنامه بازخواست کردم.
در محل سیلو نماز خواندیم. بعد از توضیحات آقای فروزش [وزیر جهاد سازندگی] و مدیر اجرایی، از سیلو و آسیاب بازید کردیم؛ کار عظیمی است که جهاد سازندگی کرده است. قبل از پیروزی انقلاب، همه سیلوها را خارجیها ساختهاند و همین سیلو هم به ایتالیا واگذار شده بود که ارز زیادی گرفته و کاری نکرده بودند که دعوا داریم. اکنون طراحی و اجرای سیلوها را کاملاً جهادسازندگی در دست دارد. با صحبتهای تشویقکننده دلگرمشان کردم.[6]
برای صرف شام به باغ شاهزاده[7] در ماهان رفتیم؛ بسیار با شکوه است، شاید بینظیر در ایران. با درختان سر به فلک کشیده و آبشارها و فوارهها و هوایعالی. همراه صرف شام، امام جمعه کرمان انتقاداتی از استاندار داشت و خصوصی به من گفت. به رضا، عموزاده، دربارة سختگیری در مسائل زیست محیطی که مورد شکایت است، تذکر دادم. برای استراحت به کرمان آمدیم. خسته وکوفته ساعت دوازده و نیم شب خوابیدم.
[1] - در بخشی از این سخنرانی آمده است: «آقای هاشمیان، پسر عموی محترممان، اینجا درباره ما زیادی گفتند. من آن طوری که ایشان توصیف کردند، نیستم. حتی قم رفتنی که صحبت بود، ایشان باعث شدند که ما به قم برویم. ایشان مکتب داشتند و من پیش ایشان شاگرد مکتب بودم. در حسینیه نعمتآباد مکتبخانه بود. من سنم کمتر بود. 13 ساله بودم. ایشان یک مقدار سنشان بیشتر بود. ایشان مرا وادار کردند که پیش ابویشان، مرحوم عمویمان بروم و تقاضا کنم که اجازه بدهند ما قم برویم. وقتیکه که رفتم بگویم، از همان اول درد غربت ما را گرفت و به جای اینکه حرف بزنم، گریه کردم. بالاخره با اصرار زیاد تسلیم شدند و ما را با خودشان در یک سفری به قم بردند و ماندیم. تقدیر این چنین بود؛ اگر در میان شما هم بودم و نرفته بودم، حالا اینجا هم باز افتخار دیگری هم بود. شما از ما عقب نیستید. اگر راه اسلام است و اگر راه قرآن است، بالاخره همه ما باید خدمت کنیم و یک روزی همه ما از این دنیا برویم. چه فرقی میکند که کی کجا کار کرده است و کی کار نکرد. آنچه مهم است، این است که کار خوب بکنیم و کار خوب را در هر حدی و در هر جایی، آدم میتواند انجام بدهد.» رجوعکنید ← کتاب«هاشمی رفسنجانی، سخنرانیهای سال 1372، دفتر نشر معارف انقلاب،1394.
[2] - رجوعکنید ← کتاب«هاشمی رفسنجانی، مصاحبههای سال 1372، دفتر نشر معارف انقلاب،1394.
[3] - رجوعکنید ← کتاب«هاشمی رفسنجانی، سخنرانیهای سال 1372، دفتر نشر معارف انقلاب،1394.
[4] - محمد عبدالسلام (۱۹۲۶– ۱۹۹۶) از دانشمندان مشهور پاکستان است. وی در سال ۱۹۷۹ جایزه نوبل فیزیک را به خاطر ارائه فرمولبندی واحدی برای نیروی الکترومغناطیس و نیروی هستهای ضعیف که نیروی الکتروضعیف نامیده میشود، دریافت کرد. وی مؤسس مرکز بینالمللی فیزیک نظری (ICTP) در تریسته ایتالیا بود و در سالهای ۱۹۶۴ تا ۱۹۹۳ هدایت این مرکز را بر عهده داشت. پس از این مدت، نام مرکز به «مرکز بینالمللی فیزیک نظری عبدالسلام» تغییر داده شد. پروفسورعبدالسلام در سفری به ایران، کتاب تاریخچه زمان را به ایرانیان معرفی نمود. کتابخانه دانشکده فیزیک دانشگاه صنعتی شریف، به افتخار او به نام عبدالسلام نامگذاری شده است.
[5] - در بخشی از این سخنرانی آمده است: «شما مردم شریف ماهان با این اقدامتان ما را شرمنده کردید. من مایل نبودم که بیرون شهر و دور از منازل شما، با شما در خیابان ملاقات کنم. بنای ما این بود که در یک فرصت مناسب به ماهان بیایم، ماهانی که همهمایلند در آنجا بیایند و شما را در شهرخودتان زیارت کنیم، اما شما این را انتخاب کردید. ما برای برنامه دیگری که مربوط به مسائل عالی کشور است و در کنار ماهان است برنامه داریم کهان شاءالله خیر و برکتش به امت اسلامی و بخصوص به مردم ماهان خواهد رسید، ولی شما با این اقدام، بازحمت زیاد و با آمدن این انبوه زیاد جمعیت از شهر، ما را آنچنان شرمنده کردید که ما از شما عذرخواهی میکنیم که چرا ما برای شما مردم خونگرم، برنامه در شهرتان نداشتیم ولی به هر حال گذشت. الحمدالله در این ملاقات ما با شما، دست پرهستیم و برنامههایی که برای منطقه ماهان در نظر گرفته شده است شرایط زندگی را در این منطقه بهکلی عوض خواهد کرد.» رجوعکنید ← کتاب«هاشمی رفسنجانی، سخنرانیهای سال 1372، دفتر نشر معارف انقلاب،1394.
[6] - در بخشی از این سخنرانی آمده است: «ما اوایل فکر میکردیم، مدت زیادی طول خواهدکشید، به این نقطه برسیم که طرحهای بزرگی مثل سیلوهای بیش از صد هزار تنی را خودمان طراحی و اجرا کنیم. الان میبینیم کاری است که انجام شده و حقیقتی است که با همه ابهت و شکوهش در دسترس و منظر مردم است. البته بچههای جهاد خیلی از انواع کارها را کردند؛ ما در دوران جنگ، کارهای عظیمی برای تسهیل وسایل دفاعیمان از آنها در بخشهای مختلف علمی، فنی، صنعتی و اجتماعی داشتیم و امروز ما از دستاوردهای این نیروها استفاده میکنیم و جامعه ما بهرهمند میشود. همین سیلو که صحبت از آن است، سال 1353 قراردادش را بستند و اواخر 1357 که انقلاب میشود، هنوز در اوایل کار بودند. نتیجه کار تقریباً صفر بود. نظام فاسدی که این گونه کارها را به دست خارجیها میخواست انجام بدهد؛ کاملاً کلید در دست و با پولهای فراوان نفتی و ارتباط بسیار نادرستی که با خارج داشتند. ( این یک نمونه است که ما حالا ادعا داریم سی و شش میلیون دلار از ما گرفتند و وضع سیلو را آن جوری تحویل ما دادند، در صورتی که چیزی شبیه این را نیروهای مخلص جهادی، ظرف کمتر از چهار سال، با ارزبری بسیار کمی خودشان طراحی و اجرا کردند.» رجوعکنید ← کتاب«هاشمی رفسنجانی، سخنرانیهای سال 1372، دفتر نشر معارف انقلاب،1394.
[7] - باغ شاهزاده یا باغ شازده یکی از باغهای تاریخی ایران مربوط به اواخر دوره قاجاریه (1276 شمسی) میباشد. این باغ مساحتی قریب به ۵/۵ هکتار دارد. کوشک یا همان عمارتهای آن بسیار زیباست و به صورت دو آشکوبه ساخته شدهاست و سر در آن از معماری خیلی زیبایی برخوردار است که آن را از سایر باغهای ایرانی متمایز و ممتاز میسازد. فوارههای آن چشم هر بینندهای را نوازش میدهد. این فوارهها که در طول باغ قرار دارند، زیباترین فواره باغهای ایرانی هستند. فوارههای زیبای باغ شاهزاده بر اساس اختلاف ارتفاع و نه هیچ نیروی دیگری فعال هستند که این خود دلیلی بر هوش و ذکاوت مردمان کرمانزمین است. طول باغ شاهزاده ۴۰۷ متر و عرض آن ۱۲۲ متر، بزرگترین و زیباترین باغ تاریخی ایرانی محسوب میشود.