خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه / آیت‌الله هاشمی رفسنجانی/ سال 1372 / کتاب «صلابت سازندگی»

خاطرات روزانه / آیت‌الله هاشمی رفسنجانی/ سال 1372 / کتاب «صلابت سازندگی»

  • چهارشنبه ۳ آذر ۱۳۷۲

چهارشنبه 3 آذر 1372  | 9 جمادی الثانی 1414 24 نوامبر 1993

 

از دیشب نم نم باران داریم. ساعت هشت و نیم صبح، میهمانان اندونزیایی آمدند. پس از جلسه عمومی و گرفتن عکس و فیلم، به خواست آقای سوهارتو، جلسه را خصوصی کردیم، ولی حرف‌های مذاکره، مسائل معمولی دربارة همکاری دو کشور در صنایع و تجارت و پالایشگاه بود. سپس جلسه رسمی مذاکرات داشتیم و تقریباً همان حرف‌های مذاکره خصوصی تکرار شد، به اضافه اشاراتی به بوسنی و فلسطین و سومالی و کشمیر و افغانستان و تاجیکستان و آذربایجان از سوی من.

سپس به ملاقات رهبری رفتیم. قبل از رسیدن میهمانان، خلاصه مذاکرات را به ایشان گفتم و در ملاقات، حرف‌های خوبی رد و بدل شد. آقای سوهارتو زیرکانه مقداری از دین و آخرت گفت و آیت ‌الله خامنه‌ای هم برخلاف ملاقات‌ها حرف‌های عادی را گفتند و از جمله‌های تند به آمریکا خبری نبود.

به دفترم رفتم. آقایان نوربخش، زنجانی، مرندی و مدیران بهداشت و دارو آمدند. دربارة نیازهای صنایع دارو صحبت شد. مشکلاتشان را براساس عادی شدن وضع حل کردیم. سپس با آقایان زنجانی و نوربخش دربارة نقدینگی و بانک مرکزی صحبت کردیم.

عصر دکتر عادلی، [رئیس بانک مرکزی] آمد. دربارة مسائل ارز و بانک مرکزی حرف زدیم؛ راضی نیست که برکنار شود و با آقای محمدخان، [وزیر امور اقتصادی و دارایی] هم سازش ندارند. خبر توافق با ژاپنی‌ها را بر سر بخشی از معوقه‌ها داد. در جلسه هیأت دولت، تبصره‌های برنامه پنج‌ساله دوم را تمام کردیم.

شب برای مذاکره خصوصی و شام خصوصی، به اقامتگاه آقای سوهارتو در سعدآباد رفتم. قرار بود دو نفری شام بخوریم، ولی عفت و فاطی هم برای دادن کادو و گرم گرفتن بیشتر، آنجا رفته بودند؛ پیشنهاد کردم که خانم‌ها هم سر شام باشند؛ خوششان آمد. سرانجام شام خصوصی، با حضور دو خانواده به اضافه همسر و دختر دکتر ولایتی و اعظم و فاطی و دختر آقای سوهارتو و همسرش و وزیرخارجه‌اش صرف شد. مذاکرات متفرقه و دوستانه‌ای هم بود. قبل از شام دربارة فلسطین و کره شمالی و عراق و بوسنی و آمریکا و چین و روسیه صحبت کردیم، ولی مطلب تازه‌ای نبود. گفت در حدود پنج میلیون دلار، کمک‌های مالی و غذایی به بوسنی کرده‌اند.

 به خانه آمدم. عفت هم امروز همراه همسر آقای سوهارتو به موزه فرش و خزانه جواهرات و بیمارستان رفته بود؛ هر سه جا برایش جالب بوده، ولی عفت از برخورد سرد مأموران موزه و عدم وجود اسکورت پلیس برای میهمانش ناراضی بود. گفتم از تشریفات سئوال کنند. گفت آنها ده هزار دلار به بیمارستان کودکان مفید کمک کرده‌اند. آقای سوهارتو دچار کسالتی است که هنگام صحبت، زیاد سینه صاف می‌کند، با سرفه‌های کوتاه.