خاطرات روزانه / آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1372/ کتاب «صلابت سازندگی»
دوشنبه 10 آبان 1372 | 16 جمادی الاول 1414 1 نوامبر 1993
دیشب دیروقت خوابیدم و خوب هم نخوابیدم. امروز خسته بودم. از دیروز عصر تاکنون یک دم باران داریم. سفیر آرژانتین برای خداحافظی آمد و خبر داد که یک شرکت مهم آرژانتینی که در ترکمنستان مشغول کار است، بسیاری از نیازهای خود را از ایران تأمین میکند.
هدایای سفر را دیدم. بخشی موزهای و بخشی مصرفی است. آقای [علی] آقامحمدی آمد. در مورد پیشنهاد رفتن به گمرک صحبت شد. گفت شب جواب میدهد. شب آمد و گفت موافق نیست؛ گفتم بیشتر فکر کند.
آقای [محمدعلی] صدوقی آمد. راجع به آب یزد، استاندار یزد، مجمع روحانیون مبارز و گلایه از برخی فشارها و مشکلات واحدهای صنعتی گفت. آخر وقت آقای [محمدرضا] فاکر آمد. از آقای صدوقی خواست که بخشی از ساختمان مدارس علمیه بنیاد صدوق در قم را به مدیریت حوزه واگذار کند. من هم کمک کردم؛ قرار شد تفاهم کنند و نیز آقای فاکر، ضمن تأیید مطلق کارهای اقتصادی دولت، برای کامپیوتر و چاپخانه برای انتشارات جامعه مدرسین کمک خواست.
سر شب آقای [علی] فلاحیان، [وزیر اطلاعات] آمد. گزارش سفر به چین و قرارها را داد. مخفیانه سفر کردهاند. راضی بود. نتایج سفر به آلمان بررسی شد. گزارش شکایت علیه روزنامه سلام را گفت؛ گفتم سختگیری نشود. تا ساعت هشت و نیم شب، کارهای عقب مانده سفر را انجام دادم و به روز رساندم.