سهشنبه 27 مهر 1372 | 3 جمادی الاول 1414 19 اکتبر 1993
تمام وقت امروز به بازدید از شهرهای تاریخی بخارا و سمرقند گذشت. اول وقت آقای کریماف آمد. با هم به فرودگاه رفتیم و با یک هواپیمای [VIP] وی آی پی به سوی بخارا پرواز کردیم. بعضی از همراهان برای مذاکرات ماندند و آقایان ولایتی و روحانی با من آمدند. یک ساعت و نیم در راه بودیم.
در فرودگاه با بوق و کرنا و سُرنا شبیه نقاره خودمان استقبال کردند؛ برنامه شبیه برنامه ورود به تاشکند بود. حاکم ولایت – استاندار- خیرمقدم گفت و یکسره برای بازدید رفتیم. از آثار تاریخی حوضمحله، مدرسهای و مسجدی که بازسازی شده و قسمتی هم هنوز تعمیر نشده، دیدن کردیم. از آنجا به جای دیگری که چند مدرسه و مسجد و کاروانسرا و مراکز رنگرزی و ابریشمکاری قدیمی داشت، رفتیم. از آنجا به مقبره اسماعیل سامانی[1] رفتیم که در پارک وسیعی قرار دارد. مقبره با آجرها در هشتگونه تنظیم شده که با تغییر نمای آن، نور و رنگ عوض میشود. گفت در این عمارت، به جای آب در ساخت ملات از شیر شتر استفاده شده است. همچنین گفت مردم میآیند، برای امیر سامانی نذر میکنند و زیر پای قبر، سئوال مطرح میکنند و در بالای سر قبر جواب میگیرند.
به مقبره بهاءالدین نقشبندی رفتم.[2] متولی آنجا توضیحات داد. بازسازی شده و مدرسه طلبگی هم دارد. برای ارائه مساجد و مراکز دینی و اثبات توجه خودشان، عنایت زیادی داشتند. مجسمه ملانصرالدین سوار بر الاغ را دیدیم و کنده درخت قدیمی توت که لانه متروک لک لک روی آن بود. گفتند به خاطر سروصدای هواپیماها مهاجرت کردهاند. بالای منارهای هم لانه دیگری بود.
در میهمانسرایشان ناهار خوردیم؛ غذاهای شبیه غذای خودمان. سپس به سمرقند پرواز کردیم. مراسم بخارا در سمرقند هم تکرار شد. استاندارش قویتر به نظر میرسید. شهر سمرقند، زیبا و جالب است؛ زادگاه آقای اسلام کریماُف هم هست. گفت تا شانزده سالگی آنجا بوده. آرامگاه [محمد] بُخاری[3] را در قریه فرهنگ، بیرون سمرقند دیدیم و نماز را آنجا خواندیم. متولیاش توضیحات داد. دولت به عنوان مرکزی برای جذب توریست، روی آن حساب باز کرده است.
از آنجا به رصدخانه اُلُغبیگ[4]، بالای ارتفاعات مشرف شهر رفتیم. موزهاش را هم دیدیم؛ گویا فرزند امیرتیمور است. نکات قابل توجهی از موارد محاسبات او، در حد نابغه، نقل کردند. از آنجا به میدان ریگستان رفتیم که سه مدرسه عظیم قدیمی آنجا بود. روی ایوان یکی از آنها، آرم شیر و خورشید بود و یکی سقف طلایی داشت. عجیب است که کمونیستها اینها را نگه داشتهاند؛ گرچه به آنها نرسیدهاند و به شدت احتیاج به تعمیر دارند. در آنجا با آقای کریماُف، مصاحبهای هم با تلویزیونها انجام دادیم.[5]
به مقبره تیمورلنگ رفتیم. خودش، بستگانش و پیرِِمُرادش و اُلُغبیگ را دیدیم. چند روز قبل از جنگ جهانی نبش قبور کردهاند و جنازههای آنها را مورد بررسی قرار دادهاند. بعضیها خیال میکنند که بروز جنگ جهانی به خاطر همین نبش قبرها بوده. بالاسر درب ورودی، در کاشیکاری نوشته شده که کار استاد سالاراصفهانی است؛ میگویند او جزو هنرمندانی بوده که تیمور از ایران پس از اشغال به اینجا آورده است.
از آنجا برای دیدن سالن راهآهن رفتیم که جالب و باشکوه است. سپس به کانون فرهنگی ایرانیان مقیم سمرقند رفتیم. جمعیت انبوهی در میدان بیرون مرکز جمع شده بودند. اکثراً شیعهاند و به شدت برایمان ابراز احساسات کردند. همراه آقای کریماُف از مقابل مردم عبور کردیم. گویا مایل نبودند، به خاطر همین جمعیت، ما به آنجا برویم و لذا دیدار از راهآهن را به برنامه اضافه کردند. در مراسم، روحانی محل به زبان فارسی، خوب صحبت کرد. من و آقای کریماُف هم حرف زدیم و هدایا ردوبدل شد. گفتم کمکشان کنند.
به سوی فرودگاه رفتیم. از خیابانی عبور کردیم که اطرافش فروشگاههای جدید و بخش خصوصی بود. گفتند این خیابان، مخصوص پیادهها است و ورود اتومبیل در آن ممنوع است. در مجموع، استان سرخس نیرومند است و رودخانه زرافشان، نقش زیادی برایشان دارد.
به تاشکند پرواز کردیم. در فرودگاه، آقای [محمود] واعظی، [معاون وزیر امور خارجه]، اطلاع داد که کار کمیته خوب پیش نرفته و هواپیمای هما را که امروز برای افتتاح خط آمده از مرز برگرداندهاند. به آقای کریماُف شکایت کردم؛ گفت جبران میکنند.
در اقامتگاه جمعی از همراهان آمدند و گزارش مذاکرات و جمعبندی سفر را ارائه کردند؛ خوب است. با هم به اقامتگاه برگشتیم. خیابانهای اصلی را به خاطر ما چراغانی کرده بودند. در راه آقای کریماُف، سئوالات زیادی را جواب داد. نماز مغرب و عشا را خواندیم و با هم برای ضیافت شام به سوی تالار نوروز حرکت کردیم. تالار تازه ساز عظیمی است. میهمانان زیادی دعوت شده بودند.
در حدود دو ساعت زمان صرف شام بود. گروههای متعدد موسیقی نیز آمدند و با زبان اُزبکی و فارسی، شعر و آواز خواندند. غذاها هم مطبوع و شبیه غذاهای خودمان بود. آقای کریماُف، باز مرا تا اقامتگاه همراهی کرد. عفت و بچهها هم گفتند که در مراسم آنها هم ساز و آواز و رقص خانمها بوده و بیشتر ترانههای گوگوش را میخواندند.
شب خاطرات را نوشتم و کمی تلویزیون تماشا کردم. چهار کانال دارند؛ خیلی از ما متنوعتر است. یاسر آمد و خبر داد که تیم ملی فوتبال ما، امروز در قطر بر ژاپن پیروز شده است؛ خوشحال شدم و غصه پریشب تا حدودی جبران شد.
[1] - شاه اسماعیل سامانی (۲۳۴- ۲۹۵ هـ. ق)، بنیانگذار سلسله سامانیان بود. وی شهر بخارا را به پایتختی برگزید و به زبان و ادبیات فارسی دلبستگی بسیار داشت. رودکی سرودههایی در ستایش از او دارد.
[2] - مجموعه نقشبندیه، مجموع بناهایی است که پیرامون مقبره شیخ بهاءالدین نقشبندی، سرسلسله صوفیان نقشبندی واقع شدهاند و از نقطهنظر معماری و تزیینات، در زمره بناهای شاخص است. این مجموعه در قصر عارفان در 12 کیلومتری بخارا قرار دارد و سیر تکامل خود را طی دو تا سه قرن طی کرده است. مردم آسیای مرکزی وارث تمدنهای کهن هستند که برخی از آنها قبل از اسلام بودهاند، اما این دین اسلام است که طی هزار سال در گسترهای عظیم، زندگی روزمره مردم آسیای مرکزی و به ویژه اُزبکستان را هدایت کرده است. شهر بخارا از قرن سوم هجری به بعد به عنوان یکی از مراکز مهم تدریس علوم اسلامی شناخته شد و علمای مسلمان از نقاط مختلف گیتی جهت کسب تازهترین برداشتها از اسلام به آن دیار شتافتند. در طول این شش قرن، بخارا مهد اسلام نامیده میشد. با توجه به همین ویژگی و نیز علمای اسلامی که ساکن این شهر بودهاند، در حال حاضر این شهر را «بخارای شریف» مینامند. از همان ابتدای اشاعه اسلام در این خطه، تصوف در آن رو به شکوفایی نهاد. از بزرگان تصوف در این خطه، بهاءالدین نقشبندی است که در بخارا مسلک نقشبندیه معروف به طریقت خواجگان را اشاعه داد. به تدریج این مسلک نفوذ ریشهداری یافت و در سراسر آسیای مرکزی، قفقاز و نواحی ولگا، آناتولی، کردستان و هند منتشر شد. اکنون نیز بزرگترین فرقه تصوف است و همچنان پیروانی را در خاور و باختر به خود جذب میکند.
[3] - محمد بُخاری (۱۹۴ ـ ۲۵۶ ه ق)، صاحب کتاب «صحیح بخاری» است که یکی از ارزشمندترین کتاب حدیث از نظر اهلسنت است. او در شانزده سالگی به عربستان مسافرت نمود و تحصیل علم حدیث کرد. سپس به بخارا برگشت و ششصد هزار حدیث با خود آورد که ۷۲۷۵ حدیث را معتبر دانست و در کتاب مشهور خود، موسوم به صحیح بخاری جای داد. امام بخاری، کتاب تفسیر قرآن نیز دارد.
[4] - رصدخانه اُلُغبیگ در سمرقند توسط الغبیگ امیرتیموری ساخته شد. این رصدخانه، یکی از بهترین رصدخانههای جهان اسلام و بزرگترین آنها در آسیای میانه بوده است. بزرگترین ستاره شناسان آن عهد، از جمله غیاثالدین جمشید کاشانی و علی قوشچی در این رصدخانه به تحقیق پرداختهاند.
[5] - رجوعکنید ← کتاب «هاشمی رفسنجانی، مصاحبههای سال 1372»، دفتر نشر معارف انقلاب،1394.