دوشنبه 19 مهر 1372 | 24 ربیع الثانی 1414 11 اکتبر 1993
بعد از نماز صبح برای زیارت به حرم رفتم و وداع کردم. برگشتم و صبحانه خوردم. ساعت یک ربع به هفت در فرودگاه بودیم. قرار بود دیشب مراجعت کنیم، اما به خاطر خستگی به امروز موکول شد، ولی جمعی از همراهان دیشب مراجعت کردند. آقای طبسی نرسیده بود. گشتی در فرودگاه زدم. ایشان رسید و خداحافظی کردیم و به سوی تهران پرواز نمودیم.
یکسره به دفترم رفتیم. تا ساعت ده ونیم کارهای عقب مانده را انجام دادم. آقای محمدخان، [وزیر امور اقتصادی و دارایی] برای کسب نظر دربارة کارش و همکاران جدیدش آمد. دکتر ولایتی آمد. گزارش سفر به نیویورک و کره جنوبی را داد و مذاکرات با وزیران امورخارجه انگلیس، مصر، امارات، کویت و... را گفت. اطلاع داد که سعودیها با خواست من در مورد گذرنامه عُمره که به فهد گفته بودم، موافقت کردهاند. گفتم مسأله مذاکره با سعودالفیصل را پیگیری نماید و همچنین مسأله بازداشت متهم آلمانی را که قرار نبود بازداشت شود. راجع به سفر آسیای میانه و احتمالاً آذربایجان صحبت شد.
عصر شورای اقتصاد جلسه داشت. دربارة آییننامه واگذاری صنایع دولتی به بخش خصوصی مذاکره داشتیم؛ ناتمام ماند. تا ساعت هشت شب کارهای مانده را انجام دادم و به خانه آمدم. با عفت و یاسر، سریال لبخند زندگی[1] را تماشا کردیم. شیر آبگرم شوفاژ را باز کردیم و از شومینه هم استفاده نمودیم؛ هوا سرد شده است.
[1] - مجموعه لبخند زندگی، به کارگردانی محمد دستگردی، محصول شبکه یک سیمای جمهوری اسلامی، با بازی ثریا قاسمی، مهین شهابی، جلیل فرجاد، ابراهیم آبادی و مهری ودادیان است. این سریال، داستان خانوادهای است که پدر در یک سانحه رانندگی کشته میشود و راننده فرار میکند. مادر خانواده با مشقت و سختی، خانواده را اداره و کودکان را بزرگ میکند. پس از مدتی طولانی، سرانجام راننده متواری، پیدا و دستگیر میشود. مادر خانواده، تقاضای قصاص میکند، ولی بچهها با خواسته مادرشان مخالفت میکنند. در پایان، مادر برای آنکه فرزندانِ آن راننده هم مثل کودکان خود بیسرپرست نشوند، او را میبخشد.