خاطرات روزانه / آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1372 / کتاب «صلابت سازندگی»
شنبه 30 مرداد 1372 | 2 ربیع الاول 1414 21 آگوست 1993
با حالت تب به دفترم رفتم. دکتر [هادی] منافی آمد. آمپول پنیسلین تزریق کرد و آنتی بیوتیک داد. تا شب تب قطع شد. شب هم آمد. قرار شد مسکن هم بخورم. خواست آمپول تب بُر بزند که قرار شد تا فردا صبح صبر کنیم.
آقای آقازاده، [وزیر نفت] آمد. مقداری دربارة رأی ضعیف اش در مجلس و سیاستهای آینده صحبت شد. تأکید کردم که به خاطر گذشتن از مرحله کارهای فوری، از این به بعد سعی کنیم پیمانکاریها بیشتر داخلی و مدیریتهای طرح از خودمان باشد.
دکتر [محمدعلی] نجفی، [وزیر آموزش و پرورش] آمد و برای استخدام معلم بیشتر و کم کردن بهانه جوییهای گزینش استمداد کرد. او هم از رأی کم خود ناراحت است.
دکتر [سید محمدرضا] هاشمی [گلپایگانی، وزیر فرهنگ و آموزش عالی]، برای دستور شورای عالی انقلاب فرهنگی آمد و برای تعویض چند معاون اجازه گرفت. گفت نگذاشته دکتر معین جلسه خداحافظی جداگانه از جلسه معارفه برقرار کند. برای دبیر جدید شورای
عالی [انقلاب فرهنگی] صحبت شد. برای تکمیل منزل وام خواست.
عصر کمیته بند 3 تبصره 29 جلسه داشت. سیاستهای ارزی و مسأله طلبمان از سوریه در دستور بود. سوریه لیره را برای هزینههای زوار با نرخ چهار برابر میدهد. قرار شد یا قیمت را اصلاح کنند و یا [سفرهای زیارتی را] تعطیل کنیم و طلب را به گونه دیگر بگیریم.
شب به خانه آمدم. عفت از مشهد برگشته بود. از سفرش راضی است. همسر شهید [مهدی] عراقی هم همراهش بود. از [فرزندش] نادر گله داشت که به کار دنیا بیعلاقه شده است.