سهشنبه 21 خرداد | 27 ذیقعده 1411 11 ژوئن 1991
ساعت هشت صبح به دفترم رسیدم. بعد از انجام کارها و احوالپرسی تلفنی از رهبری، در مورد طرح احتمالی در مجلس [درخصوص بنادر آزاد]، براساس اظهارات ایشان، صحبت کردم.
[آقایحسن حسناف]، نخست وزیر آذربایجان شوروی آمد. از تأثیر سفر من به شوروی و ضرورت همکاری بیشتر با ما گفت. خواهان وصل برق و گاز ما به منطقه نخجوان و نیز عبور خط راه آهن، برای پیشگیری از ضرر احتمالی قطع ارتباط دو بخش آذربایجان توسط ارمنستان است.
تیمسار [منصور] ستاری آمد. گزارش وضع نهاجا [=نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی]، طرح اوج و همچنین توسعه شرکت نهاجا در حمل و نقل کشوری و کمک به [مناطق آزاد] کیش و قشم را داد و از خشکی و کاغذبازی و سلسله مراتب در ارتش که اخیراً تشدید شده، ناراضی است.
آقای [علی اکبر] رحمانی، مسئول سجل احوال [= سازمان ثبت احوال] و معاونان آمدند و گزارش پیشرفت صدور شناسنامههای جدید را دادند. حدود چهل میلیون جلد شناسنامه جدید صادر کرده اند و حدود 17 میلیون مانده که بیشترشان افراد سن بالا هستند. گزارش اجرای طرح مهم پایگاه اطلاعات جامع را داد که جالب است. برای کامپیوتری کردن انتخابات در آینده استمداد کرد.
[نمایندگان ایلات و طوایف] عشایر آمدند. برایشان سخنرانی کردم[1] و [آقای غلامرضا فروزش]، وزیر جهاد سازندگی گزارش داد. عفت و فاطی، ناهار در دفترم بودند؛ غذای حسابی نداشتیم.
عصر با [آقای هلموت کهل]، صدراعظم آلمان تلفنی صحبت کردم[2] و برای جلوگیری از حمله احتمالی [ارتش] بعث عراق به پناهندگان در هور و باتلاقهای عراق، استمداد نمودم.
به مهمانسرای سعدآباد رفتم. با مهمانان اتریشی درباره منطقه و افغانستان مذاکره کردیم؛ از بازدید اردوگاههای آوارگان عراقی در استان آذربایجان غربی راضی برگشتهاند. [آقای کورت والدهایم]، از سخاوت و جوانمردی ایران تشکر دارد. مغرب به خانه رسیدم. فاطی و سعید و بچهها هم آمدند.
[1] - در بخشی از این سخنرانی آمده است: «من همیشه رنج میبرم از اینکه شما عشایر در میان خودتان از خودتان نیروهای متخصص و نیروهای تحصیلکرده و آنهایی که از درون خانوادههای خودتان باشند و درد شما را بهتر از دیگران بفهمند و علاقه انسان بیشتر از دیگران باشد نسبت به شما، کم دارید؛ نه اینکه ندارید، کم دارید. خیلیها ممکن است از لحاظ انسانی آماده باشند، بیایند میان شما خدمت بکنند، این فرق دارد با کسی که بچههای خود شما باشند. در چادرها متولد شده باشند و حالا رفته باشند و درس خوانده باشند، بیایند و علمی ببینندکه چگونه باید کمبودهایتان برطرف بشود. این کار طول میکشد تا اینکه ما به آن مقطع برسیم که از خود عشایر در همه جای کشور نیروهای تحصیلکرده داشته باشیم و در آن گرهها و نقاط حساس کشور، عشایر حضور داشته باشند؛ درد عشایر را آنطوری که شما میفهمید، بفهمند و ارزش عشایر را بفهمند. حالا هم هستند، اما خیلی فرق میکند که از خودتان باشند. لذا من تحصیل را باز هم میگویم، به هر قیمتی شده، به هر شکلی شده، سعی کنید بچههایتان باسواد شوند. ما هم وظیفه داریم. خوشبختانه شما سر و کارتان با جهاد است. جهاد سازندگی مسئولیت اول خود را رسیدگی به محرومان و روستاها و عشایر و طبقات بخشهای دورافتاده کشور گذاشته و بچههای جهادگر هم اگر خودشان عشایری نباشند، ولی کسانی هستند که از تبار همین روستاییها وعشایریها هستند. امروز این وزارتخانه متکفل کار شماست.»
[2] - آقای هاشمی در گفت و گوی تلفنی با صدراعظم آلمان، نگرانی عمیق خود را از تحرکات عراق در جنوب این کشور ابراز داشت. ایشان وضعیت مردم آواره عراق را اسفبار خواند و خواستار یک حرکت جدی و سریع بین المللی قبل از وقوع یک فاجعه در این ارتباط شد. در این مکالمه، آقای هلموت کهل، ضمن تشکر از این تبادل نظر، آمادگی دولت آلمان را برای پیشگیری از این فاجعه اعلام کرد و خواستار ادامه اینگونه تبادل نظرها شد.