خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی؛ سال 1370؛ کتاب سازندگی و شکوفایی

 سه‌شنبه 31 اردیبهشت |  6 ذیقعده 1411 21 می 1991

ساعت هشت و نیم صبح، برای بررسی وضع عمومی منطقه به پارک جمشیدیه رفتیم؛ از زمانی که امام به جماران آمدند، حفاظت این پارک را ممنوع الورود کرد و اخیراً شهرداری می‌خواهد آن را تعمیر کنند و در اختیار مردم بگذارد. سپاه حفاظت مخالف است و جوسازی می‌کنند. با هلی‌کوپتر به مرقد امام رفتیم. سخنرانی افتتاحیه کنگره حج را انجام دادم[1] و به دفترم برگشتم و کارها را انجام دادم.

همسر شهید بهشتی آمد. برای برگزاری سالگرد شهدای حزب کمک خواست و برای فروش و تعویض خانه مشورت کرد. برای ازدواج دخترش کمکی نمودم. [مسئولین] جامعه مدرسین [حوزه علمیه] قم آمدند. درباره انتخابات آینده، مسئله عراق و بی‌بندباری در موسیقی و فیلم و نشریات، مطالبی مطرح کردند. ناهار را ماندند. تلفنی با آیت الله خامنه‌ای درباره عزای عمومی صحبت کردم.

عصر آقای سید عبدالعزیز حکیم آمد. گزارش سفر به عربستان و مذاکره با سعودی‌ها درباره آینده عراق را داد. معتقد بود سعودی‌ها برای جایگزینی معارضین به‌جای صدام آماده‌اند و برنامه عملی را توضیح داد.

[آقای اکرم زکی]، فرستاده ویژه رئیس‌جمهور پاکستان آمد. درباره افغانستان و کشمیر و روابط دوجانبه مذاکره شد. تا شب کارهای دفتر را انجام دادم و خسته شدم. دکتر [محسن] نوربخش آمد. برای امور اقتصادی و مراجعت ایرانیان از خارج صحبت داشت.

 به خانه آمدم. نوشته [روزنامه] لوموند، [چاپ پاریس] راجع به زندگی خودم را آوردم؛ برای بچه‌ها جالب و سرگرمی است.