یکشنبه 22 اردیبهشت | 27 شوال 1411 12 می 1991
در راه دفترم، برای عیادت آیتالله خامنهای به بیمارستان قلب رفتم. هوشیار بودند، ولی معمولاً در خواب. لحظهای بیدار شدند، احوالپرسی کردم. گفتند گاه به گاه درد شدید عارض میشود که دکترها میگویند طبیعی است.
به دفترم رفتم. دکتر مجید عباسپور آمد. گزارش صنایع ش.م.ر [= پدافند شیمیایی، میکربی و رادیواکتیو] را داد و برای اعتبار بیشتر استمداد کرد. آقای [اکبر] ترکان، [وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح] آمد. گزارش وضع مطالباتمان از آلمان و انگلستان بابت قراردادهای نظامی معلق شده را داد.
جلسه مجمع عمومی [شرکت] مترو [تهران] در حضور من تشکیل شد. در مورد خرید و ساخت واگنها و تجهیزات ثابت مورد نیاز مذاکره شد. مقرر شد به خاطر وجود منابع جدید ساخت تجهیزات مترو که در مناقصه شرکت نکردهاند و نیز برای پیدا کردن منبع ارزانتر پیگیری شود.
عصر در جلسه هیئت دولت شرکت کردم. گزارش ادغام نیروهای انتظامی در دستور بود. سپس به بیمارستان قلب رفتم. آیت الله خامنهای روی صندلی نشسته بودند. در حالی که احوالپرسی میکردیم، برای خبر [تلویزیون] فیلمبرداری شد، حالشان رو به بهبود است و اطباء راضیاند؛ دستور دادم اعلام مراسم شکرگزاری برای پسفردا بشود.
به خانه آمدم. بچهها جمع بودند. گفتند حال یاسر خوب شده، ولی هنوز در بیمارستان است. تلفنی صحبت کرد. مسألهای درباره تیمّم پرسید. همشیره طیبه و بستگان آمدند. عازم سوریهاند. به عیادت یاسر رفتند. عفت هم آخر شب رفته بود.