خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی؛ سال 1370؛ کتاب سازندگی و شکوفایی
جمعه 20 اردیبهشت | 25 شوال 1411 10 می 1991
دیشب فاطی و فائزه و مهدی رسیده بودند. محسن و بچهها هم صبح آمدند. همراه جمعی از اعضای خانواده، سوار قایق شدیم و گشتی در اطراف دریاچه سد زدیم. رانندگی با یاسر بود.
یاسر و مهدی خواستند برای انداختن یکدیگر در آب زورآزمایی کنند. یاسر رانندگی را به محسن سپرد و به محض درگیری در آب پرتاب شد و زیر قایق رفت و پروانه قایق به بخشهایی از بدنش آسیب وارد کرد. قایق پشت سر ما او را از آب گرفت و زود به ساحل رساند و برای معالجه با ماشین به شهر رفتند.
خبر به عفت هم رسیده بود؛ نگران شد. همراه با محسن دنبال یاسر رفتند و بالاخره خبر دادند در بیمارستان جماران بستری شده. زخمها سطحی است و کوبیدگی شدید است. بالاخره روز سختی با اوقات تلخی گذشت. سر شب شام خوردیم و نماز خواندیم و منزل آمدیم. از یاسر احوالپرسی کردم؛ گفتند خوب است.
آخر شب با عفت در بیمارستان از یاسر عیادت کردم. حالش خوب بود و کمی تب داشت.