خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی؛ سال 1370؛ کتاب سازندگی و شکوفایی
یکشنبه 8 اردیبهشت | 13 شوال 1411 28 آوریل 1991
بعد از نماز دیگر نخوابیدیم. بعد از خواندن گزارشها و صرف صبحانه، ساعت نُه و نیم صبح برای زیارت حرم حضرت زینب (س) رفتیم. جمعی از ایرانیها و عربها و افغانها اطراف حرم جمع بودند و ابراز احساسات میکردند.
[آقای فاروق الشرع]، وزیر امور خارجه [سوریه]، به صورت معمول و موظف در ماشین همراه من است و به سئوالاتم پاسخ میدهد. اطلاعات اقتصادی و آماری ندارد، یا نمیخواهد بدهد، ولی جواب سئوالات سیاسی را خوب میداند و میداند که چگونه باید جواب بدهد. موردی پیش نیامد که با جوابهای حافظ اسد، مخالف باشد، با اینکه خیلی سئوال میکنم. در حرم زیارت کردم و دو رکعت نماز هدیه خواندم. روضه خواندند، گریه کردم.
در سالن تشریفات حرم، متولی آنجا و آقای سخاهی که یک تاجر شیعه ثروتمند است، خیرمقدم گفتند. متولی، شعر رسایی در مدح و خیرمقدم خواند. هدایایی دادند: قرآن و تسبیح و...، من هم دستور کمک به عمران حرم دادم. طلبههای مدرسه شیعه، در کنار صحن جمع بودند و اظهار عواطف میکردند. به آقای [سیداحمد] فهری، [نماینده ولی فقیه در سوریه و لبنان]، گفته بودم که به آنها از سوی من کمک کنند؛ مبلغ یک میلیون لیره به همه.
ساعت ده و نیم صبح برای مذاکره دفتر اسد رفتیم. ابتدا با حضور جمعی از همراهان و وزرای سوری، مذاکرات عمومی داشتیم. حرفهای کلی منطقهای و جهانی گفته شد و مطابق معمول، حافظ اسد وقت زیادی را گرفت و من مختصر گفتم.
سپس جلسه خصوصی داشتیم که تا ساعت دو نیم بعداز ظهر طول کشید. بیشتر مذاکره خصوصی، درباره مذاکراتش با [جیمز] بیکر، وزیر امورخارجه آمریکا و مسئله فلسطین و اسراییل بود. نظرشان این است که قطعنامه 238 سازمان ملل اجرا شود، اسراییل به رسمیت شناخته میشود، در مقابل پس دادن اراضی اشغالی سال 1967؛ ولی مخالفتی ندارد که ما موضع نفی کلی مشروعیت اسراییل را داشته باشیم. کنفرانس منطقهای را قبول کرده، ولی به اسم کنفرانس صلح و نه کنفرانس همکاری که خواسته آمریکا بوده و معتقد است که اسراییل نمیپذیرد و در نتیجه، در افکار عمومی، اسراییل مانع صلح جلوه میکند و نه سوریه. باز هم به خاطر اینکه ایشان حرفش را خیلی طولانی و پرحاشیه میگوید، مطالب تمام نشد؛ خسته شدیم. از مواضع فلسطینیها و عدم تحرک آنها در جهاد شکایت داشت و درباره مواضع و افکار ملک حسین، فهد و... مطالبی گفت؛ از آنها راضی نیست.
به قصر تشرین آمدیم. والده و همشیرهها، فاطمه و طاهره و خانوادة اخوی محمود که برای زیارت در سوریه هستند، مهمانمان بودند. آنها هم همراه عفت و بچهها به زینبیّه رفته بودند و از زیارت راضی بودند.
استراحت کوتاهی کردم. گزارشها را خواندم و اخبار را گوش دادم. نمیتوانیم رادیو ایران را بگیریم و به خوبی در جریان حوادث دنیا به صورت مشروح نیستیم. انعکاس خبرهای سفر ما خیلی وسیع است و خود سوریها، خیلی به این اهمیت میدهند. شاید برای کم کردن انعکاس همکاریشان با آمریکا و متحدین و مذاکرات اخیرشان با آمریکا در مسئله فلسطین، به این تبلیغات نیاز دارند.
از ساعت چهارونیم تا نُهونیم شب، برای انجام ملاقاتهای مردمی و گروههای مبارز طبق برنامه سفارت خودمان رفتیم. برنامه فشرده و پُرکاری داشتیم. [شیخ صبحی طفیلی، دبیرکل و] مسئولین حزبالله لبنان آمدند. از حمایت حوادث راضیاند و از ما متشکرند و آماده همکاری در خلع سلاح در لبنان، به شرط باقی ماندن اسلحههای مناسب مقاومت در فلسطین در جنوب هستند و مایلاند گروگانهای غربی آزاد شوند، چون تبلیغاتی از لبنان شروع شده که وجود گروگانها مانع کمک غرب به مردم لبنان است.
آقای سید [محمدحسین] فضلالله، [از روحانیون برجسته لبنان] آمدند. او هم نظر مشابه در مورد گروگانها و خلعسلاح داشت و از ختم درگیری امل و حزبالله به کمک ما، راضی است.
آقای ولید جنبلاط، [رهبر حزب سوسیالیست ترقیخواه لبنان] آمد. گفت اسلحهاش را به سوریها تحویل میدهد و نه به ارتش لبنان، چون اعتماد به ارتش لبنان ندارند، با اینکه خودش در لبنان وزیر است. خواست که ما حمایت بیشتری از مجاهدان منطقه بنماییم.
روحانیون دروزی آمدند. سواد زیادی ندارند. خواستار پذیرش محصلین آنها در ایران و کمک به آنها بودند. علمای علویهای سوریه از لاذقیه آمدند و از هماهنگی با شیعه گفتند. از فشارهای جمیل اسد، برادر حافظ اسد شکایت داشتند و من را شفیع قرار دادند که مشکلشان را رفع کنم. خواستند که طلبههای آنها را در ایران بپذیریم.
ساعت ده به مقرمان برگشتم. حافظ اسد و [عبدالحلیم] خدام، [معاون رئیسجمهور سوریه] و فاروق الشرع آمدند. مذاکرات طولانی داشتیم. دکتر ولایتی و دکتر روحانی هم بودند. مذاکرات تا ساعت یکونیم بامداد طول کشید. بیشتر درباره آینده عراق و مسئله کردها و شیعیان و احتمالات متصور و راهکارها صحبت کردیم و بالاخره به جمعبندی مناسبی نرسیدیم. قرار شد در جلسه فردا، بحث ادامه یابد.
آقای [عبدالحسین] وهاجی، [وزیر بازرگانی] خبر داد که مذاکراتش با سوریها به بنبست رسیده است. آنها مایل نیستند طلب ما را بپردازند؛ توقع دارند ببخشیم. به اتاقم آمدم. عفت هنوز بیدار بود. ساعت دو بامداد خوابیدم.