تمام طول روز، در مجلس بودم و در دفترم، کار می کردم. ساعت هفت تا نه صبح، جلسه هیأت رئیسه مجلس خبرگان داشتیم. درباره اجلاس آینده و سمینار ولایت فقیه و ساختن محل مجلس در قم بحث بود. عصر، هیأت رئیسه [مجلس شورای اسلامی] جلسه داشت. خطبه عربی نماز جمعه و مقدمه چاپ دوم کتاب مواضع حزب [جمهوری اسلامی] را نوشتم.
مغرب به منزل آمدم. دو نفر از خوزستان آمدند و مدعی بودند که یک انبار اورانیوم را در بیابان کشف کردهاند؛ نگران بودند. به احتمال قوی اشتباه میکنند و یا رمزی در کار است؛ بنا شد پیگیری شود. مسئله مهمی است.
در پاریس با آقای [رضا]امراللهی رئیس سازمان انرژی اتمی، برای تعیین مسئول مورد اعتمادی برای بررسی ادعای اورانیومهای کشف شده، تماس گرفتیم.
شب با سران قوا، مهمان احمد آقا بودیم. امام هم در جلسه شرکت کردند و مقداری از خاطرات زمان تبعید در ترکیه و دوران مبارزات [قبل از انقلاب] را تعریف کردند. امام تعریف کردند، اولین بار که ساواک ایشان را به حمام عمومی برده بودند، مأموران به دلاک گفته بودند که این شخص دیوانه است؛ تا اگر امام چیزی بگویند، باور نکند.
در دفتر امام، دکتر قلب امام، به خاطر دردهای سینه دیشب، از من نوار قلب گرفت؛ قلبم سالم و فشار خونم عادی است.