یکشنبه 27 بهمن | 12 شعبان 1412 16 فوریه 1992
ساعت نُه صبح، برای استقبال میهمانان اجلاس سران اکو به فرودگاه [مهرآباد] رفتیم. آقای [ایاز] مطلباف، رئیسجمهور آذربایجان آمد؛ قبلاً نخستوزیرشان آمده است، چون او در پکن بوده و زودتر از موعد، جلسهشان تمام شده و خودش را به تهران رسانده است. سان و رژه و مصاحبه انجام شد. نگران وضع آذربایجان است.
ساعت نُه و نیم صبح، هواپیمای حامل [آقای صفر مُراد نیازف]، رئیسجمهور ترکمنستان و [آقای شوکت یولداشف]، رئیسمجلس اُزبکستان بر زمین نشست. اول آقای [مهدی] کروبی از رئیس مجلس اُزبکستان استقبال کرد که سادهتر بود و سان و رژه نداشت. سپس من از آقای نیازف، رئیسجمهور ترکمنستان استقبال کردم. از احترام بیش از حد، خیلی راضیاند و متواضع. بعد از مصاحبه، با آقای زنگنه، وزیر همراه، به اقامتگاه رفتند.
به دفترم رفتم. بلافاصله [آقای نواز شریف]، نخستوزیر پاکستان برای ملاقات رسید. ابتدا ملاقات خصوصی و سپس رسمی داشتیم. از وضع کشمیر و احتمال درگیری با هند نگراناند و پیشنهاد میانجیگری ما را دارند؛ پذیرفتم. در مورد افغانستان، توافق بود که راه حل سیاسی است و نه نظامی. در مورد همکاریهای فنی و تجاری مذاکره شد. پیشنهاد داشتند برای ساخت کارخانه سیمان و شکر اعتبار بدهند؛ پذیرفتم.
تا ساعت سه بعد از ظهر، کارهای دفتر را انجام دادم و استراحت کردم. سپس برای برنامههای اجلاس اکو، به دفتر مطالعات وزارت امورخارجه رفتم. از ساعت چهار تا چهار و نیم، جلسه غیر رسمی و مذاکرات دوستانه دسته جمعی و معارفه داشتیم.
ساعت چهارو نیم بعد از ظهر، جلسه تشریفاتی اجلاس اکو با حضور ایران، ترکیه، پاکستان، آذربایجان، ترکمنستان و ازبکستان، بهعنوان عضو و قرقیزستان، تاجیکستان و قزاقستان، بهعنوان ناظر شروع شد. بعد از تلاوت قرآن، سخنرانی افتتاحیه من[1] و سپس سخنان آقای اوزال، رئیسجمهور ترکیه انجام شد. تنفس اعلام شد تا خبرنگاران، سفیران و تماشاچیان دیگر بروند.
ادامه جلسه، پشت درهای بسته بود. برای ریاست رأیگیری شد و با پیشنهاد پاکستان و تأیید اوزال و سپس دیگران، من بهعنوان رئیس اجلاس انتخاب شدم. مطابق معمول، با قرار قبلی انجام شد. دستور جلسه تصویب شد و آقایان اوزال، نوازشریف، مطلباف، نیازف و رئیس مجلس اُزبکستان صحبت کردند. من هم همه را تشویق و حرفهایشان را تأیید کردم.
وزیر امور خارجه ترکیه، گزارش تصمیمات اجلاس آنکارا را داد که تأیید شد. بیشتر صحبتها درباره همکاریهای اقتصادی و ارتباطات بود و خیلی دوستانه و هماهنگ. بعد از صحبت نوازشریف، برای اقامه نماز مغرب و عشا و تنفس رفتیم. اوزال و همراهانشان و بعضی دیگر، با من نماز جماعت خواندند.
شب ساعت هفت و نیم، برنامه تمام شد. مجموعاً خوب برگزار شد. فقط قطع صدا از گوشیهای ترجمه، در چند دقیقه، هنگام صحبت من عیب کار بود که قرار شد مقصر را پیدا کنند.
بعد از جلسه، با آقای [حسن] حسن اف، نخست وزیر آذربایجان ملاقات داشتم. خیلی صریح و بیپرده، مشکلات خودشان و سایر جمهوریها را گفت. از جنگ با ارمنستان خیلی ناراحتاند و شدیداً خواستار میانجیگری هستند. احساس ضعف دارند. مدعیاند روسها اسلحه زیاد به ارمنستان دادهاند و به آذربایجان ندادهاند.
اکنون هم آمریکا و هم روسیه، طرفدار ارمنستاناند و گفت ارتش شوروی در جمهوریها مانده و تابع روسیه است و اعتنایی به حکومتهای محلی ندارد. روسها به دیگران زور میگویند. اطلاعات زیادی درباره اوضاعشان داد.
برای صرف شام رفتیم. رؤسای هیأتها دور یک میز و بقیه دور میزهای دیگر بودند. دو طرف من، اوزال و نوازشریف بودند. ضمن شام خوردن، درباره مسائل فراوانی مذاکره کردیم. اوزال اطلاع داد که سیدعباس موسوی، [رهبر حزبالله لبنان]، امروز توسط اسراییل در منطقه شهید شده است؛[2] معلوم شد مأموران ما اطلاع پیدا کردهاند و به من نگفتهاند.
بعد از مراسم شام، آقای [محمدحسین] عادلی، [رئیس بانک مرکزی] آمد و گفت با آذربایجان قرار چاپ اسکناس آنها را گذارده است. عفت هم میزبان میهمانی زنانه بود. دیروقت آمدیم؛ راضی بود.
[1] - متن کامل این سخنرانی، به جهت اهمیت در بخش ضمایم همین کتاب درج شده است.
[2] - حجت الاسلام سید عباس موسوی (1331- 1370)، یکی از موسسین و دبیرکل سازمان حزبالله لبنان بود. او در صبح روز 27 بهمن 1370، برای شرکت در مراسم هشتمین سالگرد شیخ شهدا، به سمت شهرک جبشیت، در جنوب لبنان حرکت کرد و بعد از سخنرانی و حضور در «گلزار شهدای جبشیت» به شهر الشرقیه رفت، سپس راهی شهر کوثریه الیسا شد و در این شهر، بر اثر اصابت موشک شلیک شده از هلیکوپترهای اسراییل به خودرواش ، به همراه همسرش ام یاسر و تنها فرزندش، در سن ۴۰ سالگی به شهادت رسید.