خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی؛ سال 1370؛ کتاب سازندگی و شکوفایی

خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی؛ سال 1370؛ کتاب سازندگی و شکوفایی

  • پنجشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۷۰

 

 

پنج‌شنبه 10 بهمن |  24 رجب 1412 30 ژانویه 1992

 

مطابق معمول، زودتر به پایین آمدم و صبحانه را آماده کردم. قرار بود عفت هم بیاید که نیامد، گویا خواب رفته بود. صبحانه خوردم و ساعت هشت صبح به دفترم رسیدم.

 دکتر [محمدعلی] هادی آمد. برای سفارت، عازم عربستان سعودی است. مشورت و خداحافظی کرد. دکتر [محمدعلی] نجفی، [وزیر آموزش و پرورش] آمد. کمبودهای آموزش و پرورش را گفت و استمداد کرد.

آقای [سیدمحمدعلی] ابطحی، معاون [بین الملل] وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی آمد. فعالیتهای بینالمللی و تقویت زبان فارسی را گفت و از فشارها بر ارشاد و آقای خاتمی اظهار ناراحتی کرد. آقایان [سید حسن] طاهریخرمآبادی و [محمد] مؤمن آمدند و برای بنیاد خیریه جهت خدمت به مسلمانان پاکستان استمداد کردند.

اعضای جامعه مدرسین [حوزه علمیه قم] آمدند. راجع به رسیدن به نیازهای فرهنگی جمهوریهای مسلماننشین شوروی سابق و همچنین راجع به آب قم و اصلاح ساختار شهر قم و اطراف حرم مطهر و سفر من به قم برای نیمه‌شعبان پیشنهادهایی داشتند و از موسیقیهای صداوسیما انتقاد می کردند.

ناهار را خوردند و بعد از ختم جلسه، آقایان [محمد] محمدی گیلانی، [محمد] مؤمن، [سیدحسن] طاهریخرمآبادی، حسن آقاتهرانی و [عباس] محفوظی ماندند و از من خواستند برای عادی شدن وضع آیت‌الله منتظری کمک کنم که ایشان بتواند به مرجعیت برسد؛ با تأیید نظرشان، گفتم مسئله مربوط به رهبری است.

عصر آقای [سیدعبدالکریم] موسوی اردبیلی آمدند. حال‌شان بهتر است؛ چند روز قبل، دچار سکته خفیفی شده است. خواستار کمک به دانشگاه دارالعلم [مفید] شد و توصیه کرد که کمک بیشتری به [جمهوری] آذربایجان بکنیم. پیشنهاد کرد که اگر به قم بروم، با آقای منتظری هم دیدار شود.

[آقایان علی فلاحیان]، وزیر اطلاعات و [مصطفی] پورمحمدی، [معاون اطلاعات خارجی] آمدند و در مورد کانالهای تهیه کالاهای حساس، خبری دادند. به [آقای اکبر ترکان]، وزیر دفاع گفتم فوراً جلسه بررسی تشکیل دهد. آقای [غلامرضا] آقازاده، [وزیر نفت] آمد. گزارش سفر به اوکراین را داد؛ راضی است. قراردادی برای تأسیس شرکت برای احداث خط لوله گاز از ایران به اوکراین و فروش نفت و خرید گاز امضا کردهاند.

 به خانه آمدم. یک ساعت و نیم در راه بودم. ترافیک سنگینی بود. برف سنگینی می بارد و ادامه دارد.