یکشنبه 15 دی |  28 جمادی الثانی 1412 5 ژانویه 1992

عفت هنوز تب داشت. صبحانه را برای او و خودم آماده کردم. ساعت هشت و نیم به دفترم رسیدم. ساعت نُه و نیم صبح از سمینار تحول اداری آمدند. آقای [سید منصور] رضوی، [دبیرکل سازمان امور اداری و استخدامی کشور] گزارش داد و من صحبت کردم.[1]

آقای دکتر [حسن] توفیقی، رئیس سازمان پزشکی قانونی آمد. گزارش سفر به عراق برای بررسی و تحویل جسد شهید [مجید] تندگویان، [وزیر اسبق نفت] را داد؛ نحوه تشخیص، جالب است. مسلم شده که جسد شهید تندگویان است و به ظن قوی با مرگ طبیعی نمرده و به احتمال قوی با شکنجه شهید شده است.

آقای [محمد] خاتمی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی آمد. می‌خواست به خاطر فشارهایی که از ناحیه طرح مسئله تهاجم فرهنگی از سوی رهبری احساس می‌کند، استعفا بدهد؛ دلداری‌اش دادم و گفتم بماند، کار کند و تحمل نماید.

مهندس [میرحسین] موسوی، [مشاور سیاسی رئیس‌جمهور] آمد. گزارش سفر به هند را داد. معتقد است هند خواستار همکاری با ما است و فکر می‌کند می‌توانیم با هند و پاکستان و بعضی همسایگان دیگر، مجموعه‌ای را تشکیل دهیم. اجازه خواست در محل کارش، بعضی کارهای شخصی را در وقت غیر اداری انجام دهد.

عصر آقای [محمود] واعظی آمد. گزارش سفر به آذربایجان شوروی سابق را داد. آن‌ها خواستار اسلحه، آموزش نظامی و توسعه همکاری نفتی و گاز هستند؛ پیشنهاد داده‌اند که گاز به اوکراین هم بدهیم.

هیئت دولت جلسه داشت. درباره سهام کارخانه‌های مشمول بند ب، برای فروش تصمیم‌گیری شد. شب مهمان رهبری بودم. از سفرشان [به شهر قم] راضی هستند. درباره روابط آذربایجان و جلوگیری از اهانت به پرچم آمریکا که در میدان‌های رژه، آتش‌زده می‌شود، گزارش [وزارت] اطلاعات درباره اموال شاه در آمریکا و اقدامات برای شناسایی و استرداد آن‌ها، انتخابات و جامعه روحانیت و مجمع روحانیون مبارز، کیش و چند موضوع دیگر مذاکره کردیم.

به خانه آمدم. حال عفت بهتر بود. اخوان مرعشی تلفن کردند و خواستند که به مسئله بردسیر [= موضوع مخالفت مردم بردسیر با انتقال آب آن شهر به رفسنجان] برسم