خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی؛ سال 1370؛ کتاب سازندگی و شکوفایی

خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی؛ سال 1370؛ کتاب سازندگی و شکوفایی

  • جمعه ۲۲ آذر ۱۳۷۰

جمعه 22 آذر |  5 جمادی الثانی 1412 13 دسامبر 1991

 

بعد از نماز صبح، وزیر همراه و همسرش آمدند. به فرودگاه رفتیم. آقای عبدودیوف و جمعی از وزیرانش در فرودگاه بودند. ما را بدرقه کردند و بلافاصله پرواز کردیم. گفت از میان سران، فقط برای بدرقه من به فرودگاه آمده است. مراسمی نبود و صحیح هم همین بود، چون برای آن همه مهمان مشکل بود که مراسم راه بیندازند.

تا خارطوم، شش ساعت پرواز داشتیم. با بحث و مذاکره سرگرم بودم. از کشورهای مالی، نیجر و چاد گذشتم. برای سران پیام مخابره شد. جمع‌بندی همه از نتایج سفر و کنفرانس مثبت بود و راضی بودیم؛ مخصوصاً از بیانیه پایان کار. دو ساعت تفاوت افق با داکار، در خارطوم وجود دارد. ساعت چهار بعد از ظهر و رأس ساعت مقرر وارد شدیم.

همراهان گفتند که یک لایه از دو لایه شیشه کنار خلبان هواپیما در راه شکسته و ناچار هواپیما حدود ده هزار پا، پایینتر آمده است که در صورت آسیب دیدن شیشه دوم، قابل کنترل باشد. به من نگفته بودند و خودشان به شدت ناراحت بودهاند.

مراسم رسمی استقبال با حضور همه وزیران و شورای انقلاب سودان و سفیران مقیم خارطوم انجام شد. بعد از سان، در فرودگاه مصاحبه کوتاهی کردم. با [عمر] البشیر، رئیس شورای انقلاب، در یک جیپ روباز سوار شدیم. جمعیت بسیار انبوه و کم نظیر از مردم، به استقبال آمده بودند.

 اطراف میدان در دو طرف خیابانهای مسیر تا اقامتگاه تا چشم کار می‌کرد، امواج مردم به چشم میخوردند. همگی با فریاد و پرچم و پلاکارد، ابراز احساسات میکردند. بعضی جاها طبل و دُهل و شیپور داشتند. بعضیها شاخ روی سر گذاشته بودند و هر قبیلهای با علایم و شعارها و مراسم خود بودند. عکسها و پرچمهای زیادی آورده بودند. اطمینانی که از لحاظ امنیتی به خودشان دارند، برایمان جالب بود. عفت و اعضای خانواده را با استقبال همسر بشیر، از راه دیگری به اقامتگاه برده بودند.

نزدیک غروب به اقامتگاه رسیدیم. مذاکره کوتاهی با بشیر داشتیم. با نوشیدن

شربتی ترش‌مزه و قرمز که محصول گیاهی بومی و صادراتی از خودشان است، او رفت و با نماز و استراحت، آماده کار شدیم.

جمعی از همراهان برای مذاکره درباره همکاریهای ممکنه با سودان آمدند. آقایان [اکبر] ترکان، [غلامرضا] فروزش، [عبدالحسین] وهاجی و نوریان وزیران دفاع، جهادسازندگی و بازرگانی و رئیس سازمان هواپیمایی و معاونان از تهران آمده بودند؛ گزارش دادند. امکان خرید دام و شکر و پنبه و فروش اسلحه و کارهای صنعتی و تعمیر هواپیما و آموزش خلبانی برای آن‌ها و ساخت سد و جاده و خیلی چیزهای دیگر وجود دارد؛ بخشی شروع شده و امروز یک کشتی حامل ابزار کار جهادسازندگی به بندر سودان رسیده است.

بشیر آمد و درخواست مذاکره خصوصی داشت. با مترجمی آقای [سیدمحمدکاظم] خوانساری، نیم ساعتی مذاکره کردیم. از احتمال محاصره اقتصادی لیبی توسط آمریکا و انگلیس و فرانسه اظهار نگرانی کرد که در این صورت مشکل بزرگی برای سودان پیش میآید.

 90 درصد نفت مصرفیشان، یعنی حدود یکصدوسی هزار تن در ماه را از لیبی به صورت نسیه میخرند و توقع دارند که در این صورت، ما تأمین کنیم. مصری‌ها به اینها گفتهاند که یکی از اهداف آمریکا از حمله به لیبی، ضربه زدن به سودان است. نفت کشف کردهاند و اکتشاف دست شرکت آمریکایی بوده، کارها را رها کرده است؛ از ما خواست برای ادامه کار کمک کنیم.

از آنجا برای صرف شام، به سالن صداقت، واقع در منطقه ساختمانهای دولتی در کنار نیل رفتیم. ساختمان عظیمی است که چینیها در زمان [جعفر] نُمیری برای سودان ساختهاند که هزینه آن را در اقساط طویل المدت بگیرند؛ به قول خودش «کالمجّان» شبیه به مجانی.

در یکی از اتاق‌ها، با اعضای شورای انقلاب معارفه انجام شد. از اینکه در داکار با تأیید کنفرانس مادرید مخالفت نکردهاند، گله کردم؛ مدعی شد تحفظ داد. آقای خوانساری که حاضر بود، گفت آنجا بوده است و ندادهاند؛ نه در جلسه عمومی و نه در جلسه وزیران خارجی؛ ولی وزیر امور خارجه که در جلسه بوده، گفت دو مورد تحفظ داده، یکی همین و دیگری ادامه محاصره عراق.

به سالن دیگری رفتیم. به من و همراهان به خاطر تلاش برای همکاری ایران و سودان مدال دادند. سپس به سالن صرف شام رفتیم. سالن وسیعی است و مهمانها زیاد بودند؛ علاوه بر سران سودان و همراهان ما، سفیران مقیم سودان هم به جز سفیر آمریکا و سفیر انگلیس بودند. آن‌ها در فرودگاه هم نبودند.

قبل از شام، سرود ملی ایران و بعد از شام سرود سودان نواخته شد. غذاها زیاد و خوب و متنوع بود؛ عمدتاً شبیه غذاهای خودمان، ماهی، کباب، مرغ، برنج، سالاد و دسر. سخنرانی سر میز شام نداشتیم و بلافاصله به اقامتگاه آمدیم. خانم بشیر هم به افتخار عفت، مراسم شام زنانه در محل اقامتگاه داشته. عفت هم راضی است. خانمهای‌شان همه با حجاب، ولی با رنگ‌های مختلف بودهاند.