خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی؛ سال 1370؛ کتاب سازندگی و شکوفایی

خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی؛ سال 1370؛ کتاب سازندگی و شکوفایی

  • چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۷۰

چهارشنبه 13 آذر |  26 جمادی الاول 1412 4 دسامبر 1991

 

 از ساعت شش تا نُه صبح، کارهای عقب مانده را انجام دادم و با عفت و یاسر صبحانه صرف شد. پاسدارها برای صبحانه حلیم خریده بودند. آقایان [سیداسماعیل] موسوی و [هادی] باریکبین، ائمه جمعه زنجان و قزوین آمدند. از تعرضهای استاندار نسبت به مأموران گله داشتند. خواستار سفر من به استان شدند. آقای باریک‌بین، خواستار استان شدن قزوین و آقای موسوی مخالف آن بود.

آقای [ابوالفضل] توکلیبینا برای امور اصناف آمد. تیمسار [منصور] ستاری، [فرمانده نیروی هوایی ارتش] آمد. برای دادن پوشش راداری به تمام هواپیماهای عبوری و فرود در کشور، اظهار آمادگی کرد و خواستار کمک به تسهیل امور تشریفاتی پروازهای تجاری خارجی نهاجا [= نیروی هوایی ارتش] شد. ستاد مشترک [نیروهای مسلح] معطل میکند.

شورای عالی اداری جلسه داشت. مسئله انتقال سازمان تأمین اجتماعی به وزارت کار و امور اجتماعی و یا تقسیم آن مطرح بود که به نتیجه نرسیدیم. عصر و شب کارها را انجام دادم و پیشنویس سخنرانی‌ام در مجلس برای تقدیم بودجه را اصلاح کردم.

 دکتر [علی اکبر] ولایتی، [وزیر امورخارجه] آمد. گزارش سفر شوروی و جمهوریهای مسلماننشین را داد. گفت گورباچف ضعیف و بی قدرت شده و [بوریس] یلتسین، خام و مغرور است. جمهوریهای اسلامی، سخت طالب و محتاج توسعه روابط با ایران‌اند.

آقایان [حسن] حبیبی، [محسن] نوربخش و [مسعود روغنی] زنجانی آمدند و اصلاحیه بودجه ارزی را آوردند؛ با اصلاحاتی تصویب کردم: حدود 22 میلیارد دلار است. به خانه آمدم. باران میبارد.