خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی؛ سال 1370؛ کتاب سازندگی و شکوفایی

جمعه 17 آبان |  30 ربیع الثانی 1412 8 نوامبر 1991

ساعت هفت و ربع صبح، به زمین چمن کنار کاخ سعدآباد رفتیم. با هلی‌کوپترها به سوی شهرک صنعتی کاوه، کنار ساوه پرواز کردیم. وزیران صنایع و صنایع سنگین و رئیس کل بانک مرکزی هم بودند. ساعت هشت صبح در شهرک فرود آمدیم.

 در سالن هتل جلسه توجیهی بود. بعد از خیرمقدم استاندار [مرکزی]، توضیحاتی در مورد صنایع مستقر در شهرک و برنامه توسعه و نیازها داده شد و من صحبت کوتاهی کردم.

برای دیدار کارخانه لاستیک سازی پارس رفتیم. فاز اول آن با ظرفیت بیست هزار تن کار می‌کند و فاز دوم در دست احداث است. توضیحات توسط آقای زندی‌فر،

مدیر عامل شرکت، درباره مواد اولیه، روند ساخت و... داده شد؛ در حال حاضر به جز دوده صنعتی، بقیه مواد، اغلب وارداتی است. از خط تولید تا آخر بازدید کردیم. زمین کارخانه به خاطر استفاده از دوده، سیاه و کثیف است.

بازدید بیش از دو ساعت طول کشید. از آنجا به کارخانه آلومینیوم پارس رفتیم که شمش‌های آلومینیوم را ذوب و سپس ورق می‌کنند؛ از ضخامت یک میلی‌متر تا نُه میکرون[1]، تقریباً همه ضخامت‌های مورد نیاز را دارند. صنعت مهم و دارای ارزش افزوده است و کم کم دارند، برای صادرات بازار به دست ‌می‌آورند.

مصاحبه‌ای نمودم و به هتل شهرک رفتم. ناهار خوردیم و بعد از نماز و استراحت کوتاه، با ماشین به ساوه حرکت کردیم؛ ده کیلومتر با ساوه فاصله دارد. با استقبال مردم در خیابان‌ها، وارد فرمانداری شدیم. بعد از خیرمقدم توسط فرماندار و توضیحات درباره نیازهای شهر، صحبت کوتاهی برای مسئولان و روحانیون کردم.

سپس به استادیوم رفتیم. اجتماع عظیمی از مردم بود. با احساسات پرشور و عظیم مردم مواجه شدیم. در این مراسم، امام‌جمعه و نماینده شهر خیرمقدم گفتند و من صحبت کوتاهی کردم.[2] سپس با هلی‌کوپتر به تهران حرکت نمودیم و غروب در سعدآباد فرود آمدیم. مغرب به خانه رسیدم.

عفت و محسن که ظهر در کرج بودند، سر شب آمدند. یاسر هم در خانه بود. جای مهدی و فرشته هم خالی است. آخر شب، عفت با مهدی در استرالیا تلفنی صحبت کرد؛ ناراضی است.