خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی؛ سال 1370؛ کتاب سازندگی و شکوفایی

خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی؛ سال 1370؛ کتاب سازندگی و شکوفایی

  • یکشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۷۰

یکشنبه 10 شهریور |  21 صفر 1412 1 سپتامبر 1991

 

ساعت هشت و نیم به دفترم رسیدم. آقای [سیدکاظم] حسینی [میانجی]، امام‌جمعه خرم‌آباد آمد. مشکلات استان را گفت و از استاندار و آموزش و پرورش شکایت کرد؛ توضیحاتی دادم که از امور کشور بیشتر مطلع باشد. [آقای عبدالغفار بابا]، معاون نخست وزیر مالزی به ملاقات آمد. برای تاسیس یک ترمینال نفتی در مالزی برای توزیع نفت ما در شرق آسیا و تاسیس مرکز تحقیقاتی روغن نخل در تهران اعلام آمادگی کرد.

آقایان [سیدمحمد] موسوی خویینی‌ها و [محسن] میردامادی آمدند. گزارش سفر میردامادی به پاکستان و گذراندن دورة دانشکده استراتژیک را داد؛ شبیه پدافندعالی ارتش ما است. طرحی برای تأسیس آن در دفتر مطالعات استراتژیک ارایه دادند. گفتم مانع کار، مواضع تند اعضای دفتر است که نمی‌شود این کار اصولی را که مسئولیت تربیت مدیران مهم کشور را دارد، به آن‌ها سپرد. قرار شد برای جایگاه آن فکری بشود.

آقای [سیدمحمدباقر] مُهری آمد. اخیراً دولت کویت موافقت‌کرده است که به کویت برگردد. قبلاً به خاطر مواضع تندی که گرفته بود، اشکال تراشی می‌کردند. درباره مراجعتش و مواضع و شیوه تعامل در کویت مشورت کرد؛ توصیه به تعادل و مماشات با حفظ اصول نمودم.

عفت به دفترم آمد. کسالت دارد و نگران است. از دکتر ملک‌زاده، [وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی] خواستم که برای معاینه بیاید. عصر آمد و در معاینات ابتدایی به این نتیجه رسید که کسالت سطحی است، ولی قرار شد چک‌آپ کنند و سپس نظر نهایی را بدهد.

در جلسه هیئت دولت شرکت کردم. شب مهمان رهبری بودم؛ امروز از مشهد برگشته‌اند. یک هفته به طور غیررسمی آنجا بودند. درباره مجمع تشخیص مصلحت نظام، مسائل جاری جراید و اوضاع شوروی مذاکره و تصمیم‌گیری کردیم. شب در دفترم ماندم. عفت و بچه‌ها هم ماندند.