شنبه 8 تیر | 16 ذیحجه 1411 29 ژوئن 1991
آقای [عطاءالله] مهاجرانی، [معاون حقوقی و پارلمانی رئیسجمهور] آمد. درباره دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت، جراید کشور، انتخابات و اختلافات جریانی مذاکره شد.
آقایان [محسن] نوربخش، [محمدحسین] عادلی و [غلامرضا] آقازاده آمدند. درباره تولید و فروش نفت بحث شد. آقایآقازاده از اینکه اعتبار ارزیِ بخش تولید داده نشده، نگران است که نتواند به اندازه سهم تولید تحویل دهد.
برای استقبال از آقای [سیدمحمد] جوهر، رئیسجمهور کومور به فرودگاه رفتم؛ سروقت وارد شدند. کشور کوچک اسلامی کومور، مرکب از چند جزیره کوچک، با مساحت جمعاً حدود دو هزار کیلومتر مربع وکمتر از یک میلیون نفر جمعیت است.
آداب را خیلی مراعات نمیکند یا نمیداند. مراسم رسمی و مصاحبه تشریفاتی و معارفه انجام شد. برای اخذ کمک آمدهاند. چون همگی مسلمان و مستضعف واقعی هستند، انتظار کمک دارند. با آقای [غلامرضا] فروزش، بهعنوان وزیر همراه، به سعدآباد رفتند.
عصر آقای [محمود] واعظی، [معاون وزیر امور خارجه] آمد و گزارش مذاکرات با فرانسویها را داد؛ با پسگرفتن خواستة فرانسویها و پیشنویس توافقنامه، به توافق نزدیک شده اند. پیشنهاد وزارت امورخارجه سوییس درباره کمک به آزادی گروگانها را گفت.
شورای عالی امنیت ملی جلسه داشت. درباره سرنوشت ضدانقلاب خلق عرب که در زمان جنگ در عراق بوده و همراه عراقیها با ما جنگیدهاند و اخیراً تعدادی از آنها به ایران برگشتهاند، مذاکره شد.
شب به افتخار کوموریها، ضیافت داشتیم. قبل از شام و در حین صرف شام، سئوالات زیادی درباره وضع آنها کردم؛ خیلی فقیرند. قبلاً مستعمره فرانسه بودهاند و هنوز هم عملاً تحت اداره آنها هستند. مثلاً نیروی مسلح هزار نفره و فرودگاه کوچکشان را فرانسویها اداره میکنند. حتی یک دانشگاه هم ندارند. درکل حدود بیست میلیون دلار صادرات و پنجاه میلیون دلار واردات دارند. کومور، کشوری با باران زیاد و هوای خوب، ولی بدون فن و صنعت و نیروی انسانیِ ماهر است. مراسم ساعت یازده تمام شد. به خانه آمدم.