امروز عید سعید غدیر است. صبح به دفترم رفتم. جمعی از اعضای خانواده و بستگان برای شرکت در مراسم عقد ازدواج مهدی و فرشته، در دفترم جمع شدند. قرار بود تعداد کمتری بیایند، ولی عده زیادی، از خانواده خودمان و عروس و خانواده مرعشی آمدند.
دسته جمعی به منزل آیتالله خامنهای رفتیم؛ جلسه گرمی بود. یاسر فیلمبرداری میکرد. حسینآقا مرعشی، [دایی داماد]، شعری خواند. آیتالله خامنهای، مقداری مهدی و فرشته را نصیحت کردند. با هم خطبه عقد را خواندیم. قرآنی به زوجین هدیه دادند و عبارت خوبی نوشتند. عیدی هم به حضّار دادند.
همراهان رفتند و من و آقای خامنهای ماندیم و دربارة امور جاری کشور و کارشکنیهای مخالفان صحبت کردیم. با هم به حسینیه برای مراسم [عید غدیر] رفتیم؛ چون عبای خوبی نپوشیده بودم، رهبری یک عبای خوب خاشیه بهمن دادند. من هم امروز صبح، یک عبای خاشیه به آشیخ محمد [هاشمیان] داده بودم که عبای خوبی نداشت. در مراسم، از سوی حضار تبریک گفتم و آقای خامنهای صحبت طولانی داشتند.
به دفترم برگشتم. آقای دکتر ولایتی [وزیر امور خارجه] آمد و گزارش سفر کویت را داد؛ راضی است. کویتیها استقبال گرمی کرده بودند و بعضی از مشکلات روابط را مورد بحث قرار داده بودند؛ خوشبین است. آنها گفتهاند که عراقیها به خاطر نگرانی از بند 6 قطعنامه 598، میخواهند صلح از طریق مذاکره مستقیم تحقق یابد و نه از طریق سازمانملل.
آقای [مسلم] ملکوتی، امام جمعه تبریز برای احوالپرسی و تبریک عید آمد. به خانه آمدم. ظهر آشیخ محمد [هاشمیان] مهمانمان بود؛ مقداری از موضع رادیکالها و روحانیون انتقاد کرد. عصر آقای [عبدالمجید] معادیخواه آمد و گزارش سفر داد.
شب بچهها برای مهمانی عروسی به منزل عروس رفتند و من در خانه تنها بودم. آشیخحسن صانعی آمد. از درج اخبار منفی از خودش در بولتن [وزارت] اطلاعات شکایت داشت؛ از من توقع دارد جلوگیری کنم. همراه پاسداران در جشن ازدواج مهدی و فرشته در خانه عروس شرکت کردم؛ این محله بافت قدیمی خود را حفظ کرده است. مراسم بیزرق و برق و با روح بود. مداحی خواند و شام خوردیم. عروس و داماد را در جمع زنان دیدیم؛ تبریک گفتم و به خانه برگشتم.