خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی/ سال 1369/ کتاب «اعتدال و پیروزی»

سه‌شنبه 29 آبان 1369  |  1 جمادی‌الاول 1411                       20 نوامبر 1990

[آقای اوزبرس سیلوا]، وزیر زیربنایی برزیل آمد. توضیحاتی دربارة وضع کشورش گرفتم؛ تشابهات زیادی داریم. امکان همکاری فراوان داریم. مهندس[میرحسین]موسوی، [مشاور سیاسی رییس‌جمهور]، که با جمعی از همفکرانش برای بررسی وضع مناطق زلزله‌زده رفته بودند، آمدند و گزارش جامعی آوردند؛ نقاط قوت، ضعف، نیازها و اقدامات لازم آینده را جمع‌بندی کرده بودند؛ نتایج بررسی آنها، تقریباً همان است که خودم در سفر به آن رسیده بودم.

مجدداً با مهندس موسوی و جمعی دیگر از همفکرانش که اقدام به تأسیس یک مؤسسه تحقیقاتی غیرانتفاعی غیردولتی[توسعه دانش و پژوهش]‌کرده‌اند، ملاقات داشتیم. برای امکانات و ارجاع کارهای دولتی استمداد نمودند؛ تشویق‌شان کردم، به خاطر اینکه، جریان معروف به اعتقاد بر دولتی‌کردن کارها، به این اقدام دست زده‌اند. شبیه کار دانشگاه آزاد اسلامی است، منتهی به طور محدود و در بخش تحقیقات؛ قول کمک دادم. گفتند متعهد هستند که این مؤسسه را سیاسی نکنند.

ظهر، عفت با اضطراب آمد و از اینکه یاسر که به یزد رفته، در فرودگاه دیده نشده و پاسداران نتوانسته‌اند او را پیدا کنند، سخت ناراحت بود. محسن را هم احضار کرد؛ معلوم شد در تهران، سوار بر هواپیما شده است. قرار بوده برای بازدید از طرح پرورش شتر، به اداره کشاورزی یزد برود. مدتی با این وضع گذشت؛ نتوانستم عفت را قانع به آرامش و خونسردی کنم. بالاخره حدود ساعت یک بعد از ظهر، یاسر و ناصر- عموزاده‌اش- از اداره کشاورزی یزد تماس گرفتند؛ راحت شدیم و عفت از اضطراب بی‌جا پشیمان شد.

عصر برای بازدید از یک مدرسه نهضت سواد آموزی به خیابان نظام‌آباد، [واقع در شرق تهران]رفتیم. سرشب دکتر [محسن]نوربخش، [وزیرامور اقتصادی و دارایی]آمد. برای سیاست ارزی مطالبی داشت. مجمع تشخیص مصلحت جلسه داشت. بررسی قانون کار به اتمام رسید.