خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی/ سال 1369/ کتاب «اعتدال و پیروزی»

آقایان [بهروز]بوشهری و [محسن]یحیوی که اخیراً از اسارت آزاد شده‌اند، آمدند. شرح دستگیری و دوران اسارت را دادند. با [محمدجواد] تندگویان همراه بوده‌اند. هنگام اسارت، تمام این مدت را در زندانی در بغداد به سر برده‌اند؛ حدود ده سال. به وزارت نفت گفتم آنها را به شبیه کار گذشته‌شان دعوت کند.

ملاقاتی با [آقای الحاج ایندای]، رییس انجمن مبارزه با مواد مخدر[در آفریقا و کشورهای اسلامی]، از کشور سنگال داشتم[1]. نامه رییس‌جمهور را آورده بود؛  قول حمایت دادم. دکتر نوربخش، [وزیر امور اقتصادی و دارایی]آمد. برای امور ارزی و مالیاتی پیشنهادهایی داشت. طرح یکسان کردن قیمت ارز در آینده و مالیات بر فروش را در دست تهیه دارند.

عفت و فاطی و بچه‌ها آمدند. عصر فیلم خواستگاری[2] را تماشا کردم؛ جالب است. سعید[لاهوتی][3]، آقای رسولی و دکتر شیرازیان آمدند و دندان‌هایم را معاینه کردند. گفتند به مرکز دندان‌پزشکی بنیاد شهید بروم؛ شب رفتم و دو ساعت در دندان‌پزشکی بودم. قرار شد چند جلسه دیگر هم بروم.

دیر وقت به خانه آمدم. سوپ خوردم و خوابیدم. دکتر ولایتی، تلفنی دربارة مطالبی که با هیأت عراقی در مذاکره دارند، مشورت کرد.