صبح، لوح تقدیر استادان و دانشجویان ممتاز را امضا کردم. ساعت هشت و نیم به دانشگاه تهران رفتیم. در مراسم آغاز سال تحصیلی دانشگاهها. به دستور اکید من، برخلاف سالهای گذشته، دو وزارت «فرهنگ و آموزش عالی» و «بهداشت و درمان» با هم جشن گرفته بودند[1]. انجمنهای اسلامی هم بیانیه خودشان را قبل از خواندن، به تصویب رساندند.
با قرآن، سرود، گزارش، اعطای جوایز و صحبت من[2]، برنامه تمام شد. از آنجا برای
عکس شماره 50 اهدای جوایز دانشگاهیان
بدرقه هیأت سوری به سعدآباد رفتیم[3]. با آقای حافظ اسد در یک ماشین بهسوی فرودگاه[مهرآباد] حرکت کردیم. در راه، حافظ اسد ملاقات و مذاکره خود با صدام را مفصل نقل کرد که در سال 1986، یک جلسة سیزده ساعته در اَمان[پایتخت اردن] داشتهاند و بالاخره درخواست صدام را رد کرده و نپذیرفته که از حمایت ایران در جنگ با عراق دست بردارد.
در پاویون جمهوری، مصاحبه[4] مشترک داشتیم. پس از بدرقه رسمی، با سان و رژه ساعت 13 رفتند و ما هم به دفتر برگشتیم.
عصر کارهای دفتر را انجام دادم. سرشب آقای [احمد]جنتی، [عضو شورای نگهبان و رییس سازمان تبلیغات اسلامی]آمد. دربارة انتخابات مجلسخبرگان گفت و برای [سازمان]تبلیغات[اسلامی] استمداد کرد. شب مجمع تشخیص مصلحت جلسه داشت. کیفرهای تخلف از قانون کار در دستور بود. دیروقت به دفترم رفتم و خوابیدم.