دوشنبه 14 فروردین | 26 شعبان 1409 3 آوریل 1989
اول وقت با اتومبیل پایگاه را گشتیم. خیلی وسیع و عظیم است. حدود سه هزار نفر پرسنل دارد و برای زندگی خودکفا است. فضای سبز زیاد، مزارع کشاورزی، آب فراوان و تمیز و مرتب دارد. از محل تعمیر موشکها بازدید کردیم
عفت و همراهان برای دیدن هویزه و خرمشهر رفتند و من و همراهان [= آقایان محمد رشیدیان نماینده آبادان، بیت النجات موسویان سرپرست بنیاد امور مهاجرین جنگ تحمیلی، محسن میردامادی استاندار خوزستان و دهدشتی سرپرست حوزه علمیه آبادان] با هلیکوپتر به کشت و صنعت نیشکر کارون رفتیم. کارکنان پرشور استقبال کردند. در سالن آمفی تئاتر توضیحات کلی دادند. از کارخانه تولید شکر بازدید کردیم. یک خط تولید را از نقطه ورود نیشکر تا گونی شدن شکر سفید دیدیم؛ جالب است. سپس برای کارکنان صحبت کردم. کارگران خواستها و اعتراضات زیادی به مدیریت دارند و خیلی شلوغ میکردند.
سپس از نیروگاه و کارخانههای خوراک دام و نئوپان که از باگاس نیشکر بدست میآید، بازدید کردیم. درباره بازسازی توضیحات دادند. با 25 هزار هکتار زمین و حدود نود لیتر آب از کارون و دز میگیرند. آنها 35 هکتار استخر پرورش ماهی دارند. برای استراحت و ناهار و نماز به مهمانسرای منطقه رفتیم. در آن حوالی، مهاجران جنگ اسکان داده شدهاند. زن و مرد اجتماع کردند و ابراز احساسات نمودند و مشکلاتشان را گفتند. عمدتاً از منطقه بستان بودند.
استانداری و مسئولان بازسازی آبادان و خرمشهر آمدند. آمار و ارقام و برنامه زمانبندی شده بازسازی و نیازها و مشکلات را گفتند. سه سال برای بازسازی کامل این دو شهر با امکانات قبلی زمان میخواهند.
به اهواز پرواز کردیم. در محل شهرک مجاهدان مهاجر فرود آمدیم. در شصت هکتار اراضی خالصه، حدود نهصد واحد مسکونی خوب با تأسیسات شهری مربوطه ساختهاند. قرار است به رزمندگانی بدهند که مهاجر جنگ و متأهل باشند. نظر خودشان این است که مجانی بدهند و نظر استاندار این است که چیزی گرفته شود. قرار شد در این باره بحث و مذاکره بیشتر شود. چند شهرک دیگر برای همین منظور برای مهاجرین ساخته شده که مجموعاً حدود شش هزار واحد مسکونی دارد. در مسجد اجتماع کردند بحث کوتاهی کردیم و برای پرواز به تهران به فرودگاه اهواز رفتیم.
مصاحبه رادیو و تلویزیونی درباره نتایج سفر نمودم. عفت و همراهان نرسیده بودند، مقداری معطل شدیم. غروب رسیدند. بلافاصله پرواز کردیم. در هواپیما آقای [سیدجلال] ساداتیان توضیحاتی از سفر به شرق داد. ساعت هشت ونیم به خانه رسیدم. عفت و مهدی در ارتباط با مسأله آیتالله منتظری اوقات تلخی کردند. با عصبانیت خوابیدم.