دوشنبه 15 فروردین // 16 شعبان 1408 // 4 آوریل 1988
برای شرکت در مراسم پرواز اولین هواپیمای ساخت نیروی هوایی، به ستاد مرکزی نیروی هوایی ارتش رفتم. گزارشی داده شد و هواپیما پرواز کرد. از نوع بنانزا است و اسم آن پرستو شده. بدنه را خودشان ساختهاند و موتور بنانزا روی آن گذاشتهاند. مصاحبهای انجام
دادم .
به مجلس رفتم. مدیرکل بهداری استان یزد آمد. از دکتر مرتاضی شکایت داشت که بیمارستان موقوفه گودرز را در اختیار گرفته و با استفاده از حیثیت دانشگاه آزاداسلامی، میخواهد از مقررات سرپیچی کند. به وزارت بهداری نوشتم که رسیدگی کند.
آقای سراج [الدین موسوی] آمد. وضع کمیته را در سیستان و بلوچستان گفت و درباره کیفیت برخورد با اشرار مشورت کرد و مخصوصاً شبکه یاغی حاج بلوچ و مشکل درگیری با سپاه بر سر مسئله شهادت یکی از فرماندهان سپاه در پست بازرسی که تحت پیگیری است.
آقای فؤاد کریمی آمد. مشکل انتخاباتی پیدا کرده؛ صلاحیت ایشان و [عبدالرضا] اسدینیا تائید نشده است. [سرتیپ حسنی سعدی] فرمانده نیروی زمینی ارتش آمد. گزارش عملیات ناکام اخیرشان را داد و در مورد برنامه آینده در تردید است.
عصر [آقای غلامرضا آقازاده] وزیر نفت آمد. خواست که سپاه در تولید مادهای مهم که به درد امور نظامی میخورد و در وزارت نفت به مرحله تولید رسیده ، جدیتر باشد . به [محسن] رفیقدوست [وزیر سپاه پاسداران] تذکر دادم. از کارشکنیهای شیوخ خلیج فارس و مخصوصاً عربستان در قیمت نفت شکایت دارد و آنها خیال میکنند با این کارها ایران را تحت فشار اقتصادی قرار دادهاند.
آقای [علی] شمخانی [قائم مقام فرمانده کل و فرمانده نیروی زمینی سپاه] آمد. گزارش عملیات والفجر 10 و بیتالمقدس 4 و دور نمای برنامه آینده را داد و جمع بندی شد. توصیه کردم با مسئول حفاظت و بسیج بسازند و خواستم برنامهای برای یک عیدی به رزمندگان از طرف من تنظیم کنند؛ صد میلیون تومان برای آنها در نظر گرفتهایم.
آقای روحانی، تلفنی گفت عراق به اصفهان، ماهشهر، دزفول و آبادان حمله کرده و درباره مقابله به مثل نظر خواست. شب به خانه آمدم. بیشتر وقتم به تماشای تلویزیون گذشت. مهدی از منطقه تلفن کرد و گفت به [آقای علی فضلی] فرمانده لشکر 10 سید الشهداء(ع) که مجروح شده و در بیمارستان بستری است، توصیه کنم که صبر کند تا کاملاً معالجه شود؛ گویا عجله دارد که به منطقه برود.