چهارشنبه 26 مرداد | 4 محرم 1409 17 آگوست 1988
ساعت نه و نیم صبح به مجلس رسیدم. کارهای باقیمانده دیروز را انجام دادم. عصر نخستوزیر و اعضای غیر نظامی ستاد کل برای مذاکره درباره مشکلات کارشان آمدند. عمدتاً از سپاه گله داشتند و مدعیاند که سپاه اهمیت لازم را به ستاد نمیدهد و از من هم گله داشتند که در رابطه با نیروها، در مواردی توجه به نقش ستاد ندارم؛ مثل دادن ترفیع به ارتشیها و احکام سپاهیان و نصب آقای شمخانی به قائم مقامی فرماندهی سپاه، و به طور کلی کم بها دادن به ستاد. در هر مورد مذاکره شد. سرانجام راضی رفتند و قرار شد در حد حقوق و وظایف ستاد عمل شود و آنها هم کارهای مربوط به نیروهارا از طریق فرماندهی عمل کنند.
اول شب آقای شمخانی و ستاد عملیاتی اداره امور نیروهای حائل سازمان ملل برای نظارت بر آتشبس آمدند. گزارش کارهای انجام شده و برنامه آینده را دادند. به آقای شمخانی در مورد لزوم همکاری سپاه با ستاد کل تذکر دادم.
نزدیک مغرب آقای [حسین] شیخ الاسلام اطلاع داد که هواپیمای حامل «ضیاءالحق» [رئیس جمهور پاکستان] و همراهانش، ساقط شده و همگی کشته شدهاند. سفیر آمریکا هم در هواپیما بوده. آقای ولایتی اطلاع داد که برای وزیر خارجه پاکستان که امروز به ایران آمده، هواپیما آماده کردهایم که به پاکستان برگردد و از من خواست که پیام تسلیت برای «غلام اسحاق خان» رئیس مجلس سنا که به جای ضیاءالحق، مطابق مقررات عهدهدار اداره امور پاکستان شده است، بفرستم.