خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1367/ کتاب «پایان دفاع ، آغاز بازسازی»
" شمخانی برای اولین بار صریحاً گفت باید جنگ را ختم کرد " *** گزارش شمخانی به هاشمی از حلبچه و ماووت
جمعه 20 خرداد | 25 شوال 1408 10 ژوئن 1988
بعد از نماز صبح نخوابیدم. بیشتر افراد حاضر در مقر به خاطر کارهای شبانه خوابیدهاند. درباره بسیج امکانات کشور برای جنگ که تنها راه منطقی، در صورت تصمیم ادامه جنگ است، فکر کردم و دو راه به نظرم رسید: حکم صریح امام و یا گذراندن مصوبه جامع از مجلس برای تأمین نیروی انسانی و امکانات مالی و ابزاری. پیش نویس یک طرح را برای مجلس تهیه کردم که به مشورت بگذارم.
رادیو فارسی صدای آمریکا، به نقل از شبکه سی. بی. اس به اتکاء نظر منابع اطلاعاتی آمریکا موذیانه اعلان کرد که حضرت امام مبتلا به بیماری سرطان کبد هستند و دو سه ماه دیگر بیشتر زنده نخواهند ماند و روی این شیطنت خیلی مانور داد؛ پیداست که توطئهای حساب شده است.
آقای علی هاشمی فرمانده قرارگاه نصرت آمد و اقدامهای انجام شده برای حفظ جزیره مجنون را گفت. اطلاعات رسیده میگوید دشمن در صدد حمله برای پس گرفتن جزیره است. بسیاری از پلها را که در آب ساخته بودیم، خراب کردهاند که دشمن نتواند
با نیروی زرهی وارد شود و مدعیاند به همین دلیل، حمله دشمن به تأخیر افتاده و درخواست نیروی بیشتر برای خود داشت.
آقای شمخانی فرمانده نیروی زمینی سپاه که از جبهه شمال آمده، گزارشی از وضع خطوط دفاعی در حلبچه و ماؤوت داد و نگران حمله دشمن است. دفاع ما را ضعیف میداند. پس از شروع تهاجمات اخیر دشمن در مناطق حساس دیگر، این نگرانی وجود دارد و وضع بدی است. باید ابتکار عمل از دست دشمن درآید. درباره ستاد کل و مسائل جنگ مذاکره شد. خوش بین به عاقبت جنگ نیست و برای اولین بار صریحاً گفت باید جنگ را ختم کرد؛ از شجاعت و صراحت او در اظهار نظر تعجب کردم.
عصر فرماندهان قرارگاه کربلا و یگانهای عمل کننده آمدند. درباره علمیات آینده صحبت کردیم. بعضی مخالف و بعضی موافق بودند و استدلال هر دو قابل توجه بود. ساعتها مذاکره شد اما به نتیجه قطعی نرسیدیم. قرار شد در جلسه فرماندهان سطح بالا با توجه به اظهارات همه تصمیم بگیریم؛ ولی فرماندهان بالا، خودشان با مخالفان مذاکره کردند و آخر شب اطلاع دادند که همگی قانع شدند و عازم بر عملیات، دنبال کار رفتند. تلفنی با منزل صحبت کردم. عفت از خراسان برگشته بود و گفت حالش خوب است.